چِنُ وِن

چِنُ وِن

تاریخ و فرهنگ
چِنُ وِن

چِنُ وِن

تاریخ و فرهنگ

شور عندلیب( مولی محمد صادقِ دارابی)

جلیل سلمان-داراب امروز-نویسنده مقدمه کتاب شور عندلیب آنچنان که باید قلمش را به خامه ی لطف و محبتی وافر آکنده و در توصیف سرزمین کهن و تاریخی ما آورده است: «دور از گزاف مجامله، دیار سرتاسر برکت داراب، شخصیت هایی پرورانده که نظایر آنها در مراکز بزرگ فرهنگی و علمی فراوان نیست. پژوهشگر و مورّخ، در سرزمین کهن و تاریخی داراب، به طور غیر منتظره به دنیایی چشم می گشاید پر از شگفتی و سرفرازی، به شخصیت هایی می رسد که در پوششی از نجابت، بی آفت شهرت و بدون مزد و منّت، سخاوتمندانه فیوضات معنوی و برکات علمی خود را نثار و ایثار کرده اند.»
کتاب شور عندلیب، شرحی است عالمانه بر زیارت مفجعه که به صورت خطابه های منبری همراه با ذکر فضائل و مصائب خامس آل عبا حضرت ابی عبدالله الحسین(ع) می باشد. این کتاب که به کوشش میرزا عبدالمهدی عندلیبی در سال 1385 خورشیدی به طبع چاپ رسیده است بطور خلاصه شرح زیارت حضرت سیدالشهداء ابی عبدالله الحسین(ع) می باشد که شرحی نیز بر زندگی عارف و علامه زمان جناب مولی صادق دارابی متخلص به عندلیب دارد.
آیت الله حجت کشفی در نخستین صفحات این کتاب آورده اند: «فرصت گران بهایی که صدیق شریف و ارجمند حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای حاج میرزا عبدالمهدی عندلیبی دامت برکاته-نبیره مؤلف بزرگوار-برای خدمات به این اثر در اختیار این کمترین گذاشتند با زحمات و دقت نظر دوست فاضل و گرانقدر دیگرم جناب حجت الاسلام سید مجتبی میرشاه ولدی، دست به دست هم داد و این کتاب از زاویه خمول و گمنامی به عرصه بروز و ظهور رسید.»
علامه مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در جلد 13 الذریعه صفحه 308 درباره اثر حاضر می نویسد:«شرح زیاره المفجعه، للمولی محمد صادق الدارابی، العارف الشاعر المتخلص بعندلیب، المتوفی و المدفون سنه 1298 هجری فی (آثار العجم) ص 103».
شرح زیارت مفجعه اثر مولا محمد صادق دارابی، عارف و شاعر متخلص به عندلیب است، وی در سال 1298 هجری درگذشته است. فرصت الدوله شیرازی در کتاب آثار عجم ص 103 (نسخه سال 77 ،ص 171)درباره وی نوشته است.
فرصت در کتاب آثارعجم آورده است: «جناب حاجی ملا صادق اعلی الله مقامه، عالمی است عامل و فاضلی است واصل، ازهد زمان؛ و در تقوا، ثانی سلمان، گاهی به نظم اشعار می پرداخته و تخلص « عندلیب» داشته و از جمله معاصرین بوده، ولی این فقیر را درک فیض خدمتش دست نداد. وی در سنه 1298 هجری به رحمت ایزدی پیوست؛ قبرش در مدینه طیبه واقع شده».
اما رساترین توصیفی که از مؤلف در دست داریم، نوشته مورخ و ایران گرد بصیر، میرزا حسن فسائی در فارسنامه ناصری است:

«و از اجله علمای داراب است جناب سالک مسالک شریعت، واقف مواقف حقیقت، مستجمع فضائل روحانیین، وارث مواریث صدیقین، واجد مراتب اهالی کشف و یقین، مطلع انوار، مخزن اسرار، کاشف حقایق، آخوند ملا صادق دارابی، مادام زندگانی چرب و شیرین دنیا نچشیده، جز لباس خشن نپوشیده، معیشتی از چند درخت لیمو و انار و گندم و جو دیمی که به دست خود کِشتی، اگر هدیه ای برای او بردند، حواله اش به فقرا فرمودی، قائم اللیل و صائم الدهر بودی، اهالی آن سامان، خوارق عادات را از او گویند. در سال 1290 و اند با یک یک از اهالی شهر داراب وداع نموده خبر مرگ خود را به آنها بداد و به جانب مکه معظمه شتافته بعد از ادای مناسک حج، در مدینه طیبه، به رحمت ایزدی پیوست».
«آخوند ملا صادق دارابی» سرسلسله خاندان بزرگ عندلیبیِ داراب است و این بیت پر برکت، شهرت خود را از تخلص شاعری آن بزرگوار برگرفته است.
البته ایشان دو کتاب خطی داشته اند که یکی از آنها همین کتاب شرح الزیاره و دیگری به نام بیت الاحزان که در مصائب و سوگ ائمه اطهار (ع) و وقایع کربلا است.
تحریر این دو کتاب توسط نوجوانی از اهالی کوهستان داراب صورت گرفته  است. این نوجوان بدون رفتن به مکتب، با نگاه به طرز نوشتن و خواندن شاگردان مکتبِ آخوند ملا هاشم برفدانی، روی پوست درخت و چوب می نوشته است، و به این طریق باسواد می گردد و افتخار خدمتگزاری مرحوم عندلیب پیدا می کند.مرحوم حاج آخوند، اول صبح که برای تدریس تشریف می آوردند، این نوجوان هنگام آماده کردن صبحانه، آنچه آقا بالبدیهه می فرمودند یادداشت می کرده است. هنگام نوشتن، بسیاری از جمله های عربی از قلم افتاده، موفق به تحریر نمی شود. فرمایشات آن بزرگوار، اول به عربی و سپس ترجمه به فارسی و آنگاه به نظم است، که در این مطالب، هیچ واژه نارسایی؛ زیاد یا کم در مفهوم نظم و نثر و جمله عربی آن دیده نمی شود. تمام این دو کتاب و غزل های دیگری که سروده اند به دست همین نوجوان که سوادش در سطح ابتدایی بوده، نگاشته شده است و لذا در مطالب عربی چون این نوجوان به لغات عرب آشنایی نداشته، بین حروف؛ مثلاً ز، ذ، ظ، ض و غیره اشتباه می نموده است. این پسر بچه که بعداً کاتب فرمایشات حاج ملا صادق عندلیب گردیده، اسمش علی بخش بوده که بعدها مشهور به ملا علی بخش می شود. او چندین جلد کتاب شرح الزیاره و بیت الاحزان از روی هم استنساخ می نماید.
اولین کرامتی که از این عالم بزرگوار حاج ملا صادق عندلیب به ظهور می رسد، این بوده است: قَوام(حاکم فارس) با اردو سالی یک مرتبه در بهمن ماه برای گرفتن مالیات و تعیین کدخدا و کلانتران و اقدامات لازمه معمول به داراب می آمده است. منشی باشی قوام، حواله یک صدمن جو، که خوراک روزانه اسبها بوده، به یکی از مهتران داده است که از فردی به نام صادق، انباردار قوام تحویل گرفته و بیاورد. نزدیک « مسجد حاجی خوند » که اکنون به مسجد آقا ملا علی اکبر مشهور است، به « حاج آخوند عندلیب» برخورد می کند. می پرسد : صادق کیست و در کجاست؟ آن بزرگوار می فرماید: صادق من هستم. برات ارائه می نماید و مطالبه جو از او می کند. مشارالیه از جوهایی که خودش را می آورند و پیش اسبها می ریزند ، اسبها جو را نمی خورند . میر آخور را خبر می کنند که اسبها جو نمی خورند. شخصاً می آید و رسیدگی می کند. مشاهده می کند جو بسیار پاک و خوب است و هیچ عیب و نقصی در آن نیست. تعجب می کند که چرا اسب ها از این جو نمی خورند. از آورنده جو تحقیق می کند که از چه کسی و از کجا گرفته ای؟ جریان را بازگو می کند که : نزدیک اولین مسجد از آقایی گرفتم. میرآخور فردی را می فرستد که قیمت جوها را پرداخت نماید و تحقیقات بیشتری کند. « حاج آخوند عندلیب» پاسخ می دهد : بروید که اکنون اسبهایتان جو را می خورند. فردا قَوام اجازه ملاقات با « حاج آخوند عندلیب» می خواهد. پس از رخصت، فرزند ارشدش-حاجی محمد جعفر-می خواهد تشریفات مناسب شأن قوام انجام دهد.
« حاج آخوند عندلیب» او را نهی و منع می کند که چه قَوام و چه شخص دیگری، شاید پیش خداوند دیگری مقرب تر باشد. می فرماید همین حصیر که داریم کافی است. یک گوشه آن برای قوام و گوشه دیگرش برای خودم. فقط اجازه می دهم قدری آب پاشی نموده که خاک آلوده نباشد. قوام آمد و روی حصیر به افتخار نشست. مقداری مویز، کشمش و گردو و بادام که مخصوص پذیرایی آن روز بود، برایش می آورند. به عنوان تَبرک تمام آنها را در صندوقی می گذارد و می برد. ضمناً قوام کل املاک روستای حسن آباد به ایشان تقدیم می نماید و ایشان نمی پذیرند.
نظر آنان که نکردند بر این مُشتی خاک                       الحق انصاف توان داد که صاحب نظرند
سرانجام در اواخر عمر عازم حج بیت الله الحرام می شوند و بعد از ادای مناسک حج، به مدینه مشرف می شوند و از پیامبر اسلام (ص) تقاضای دفن در جوارش می کند که در عالم مکاشفه، پیامبر (ص) می فرمایند: فرزندت را راضی نما. آن مرحوم، فرزندش حاج محمد جعفر که همراش بوده، راضی می کند که در صورت فوت او را در مدینه دفن کند و پس از آن، لباس احرامی را به دوش خود انداخته و از دنیا می رود و در جوار امام مجتبی(ع) در بقیع به خاک سپرده می شود.
یا نجف یا کربلا یا طوس خواهد عندلیب                    منزلش نی گوشه داراب بودی کاشکی

کتاب شور عندلیب بعد از گذشت یک قرن بالاخره به کوشش جناب میرزا عبدالمهدی عندلیبی جانی دوباره یافت تا علاقمندان به اهل بیت، سخن پردازی شیوای مؤلف، علامه مولی صادق دارابی(حاج آخوند عندلیب) را به مکاشفه بنشینند. میرزا عبدالمهدی عندلیبی در کتاب خود از  آیت الله سید جعفر  حجت کشفی، حجت الاسلام سید مجتبی میرشاه ولدی، سید عبدالعلی پدارم و جناب آقای فضل الله فاضل زاده و نهایتاً اقای علی اصغر کارشناس در همراهی با خود جهت چاپ این کتاب ارزشمند تشکر و قدردانی نموده است.

و با تشکر از دخترم حدیث سلمان که در زمان تایپ، صفحات کتاب را برایم قرائت نمود.


نقش علم نجوم در طراحی شهر باستانی دارابگرد(بخش اول)

اگر دوستان و علاقمندان تاریخ به خاطر داشته باشند در سال 93 مقاله ای تحت عنوان "چه کسی نخستین نقشه دارابگرد را تهیه کرد؟" در سایت داراب آنلاین منتشر شد که در آن به بررسی نقشه ها و پلان های تهیه شده توسط کسانی همچون؛ مورگان، فلاندن، فرصت شیرازی و اشتاین(اشتین) پرداختیم.
در نقشه تهیه شده توسط «سر مارک آورل اشتاین»، به دلیل رعایت برخی از نکات طراحی و دقت انجام شده در ترسیم محور دروازه های چهارگانه دارابگرد و همچنین علیرغم مدوّر بودن این شهر، اختلاف اندکی در انطباق محور دروازه ها بر همدیگر وجود داشت. هر چند که برخی از نویسندگان داخلی دروازه های این شهر را هم محور خوانده اند اما بررسی های بیشتر نشان داد که واقعیت ماجرا چیز دیگریست و طراحان اولیه این شهر به عمد دروازه های شهر باستانی دارابگرد را با کمی انحراف از همدیگر طراحی کرده اند. همانگونه که ملاحظه می شود در پلان ترسیم شده توسط « اشتاین» از شهر دارابگرد، دروازه های چهارگانه هم محور نیستند و اگر محور دروازه ها را در راستای خودشان امتداد دهیم محورهای شرقی و غربی و همچنین محورهای شمالی و جنوبی در یک راستا قرار نخواهند گرفت. در همین حال، شهر باستانی دارابگرد در راستای چهار جهت جغرافیایی نیز ساخته نشده است.




در پاییز سال 1394 و در پی برگزاری دومین همایش ملی باستان شناسی در مشهد، آقای یاغش کاظمی، عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رامسر (گروه معماری) مقاله ای تحت عنوان" نگاهی به ملاحظات خورشیدی در ساخت سه شهر مدوّر باستانی" ارائه می نمایند که در آن سه شهر مهم «گور»، «دارابگرد» و «بلخ» از لحاظ ملاحظات خورشیدی مورد بحث و بررسی علمی قرار گرفته اند. نویسنده این مقاله ارزشمند، سابقه ساخت شهرهای مدور در ایران باستان را 2000 سال پیش از میلاد مسیح دانسته و علت مدور بودن آنها را به جمیع نظرات محققان، «برآوردن حس تمامیت و کمال» می داند. کاظمی، ضمن بررسی گزارش های مختلف تاریخی درین باره و مستنداتی که دلالت بر همکاری گسترده منجمین با معماران در طرح ریزی شهرهای پارسی دارد، با آوردن برخی گزاره های نجومی و توجه به حرکات ظاهری سالیانه ی خورشید در آسمان و جشن های مرتبط بدین گردش که میان ایرانیان شایع بوده و روایی است، فرضیه ای را در خصوص این سه شهر تبیین نموده که در مورد شهر «گور»، مشاهدات عینی و اندازه گیری های میدانی نگارنده، این فرضیه را به اثبات رسانده است.
آنچه که از اسناد و کتب قدیمی به ما رسیده حاکی از آن است که دارابگرد به شکلی دایره ای بوده و در زمره نخستین شهرهای مدور ایران می باشد.  ابن بلخی در کتاب خود آورده است: «دارابجرد، دارا بن بهمن بنا کردست شهری مدور چنانک بپرگار کرده اند و حصاری محکم در میان شهر و خندقی کی بآب معین برده اند و چهار دروازه بدین حصار است و اکنون شهر خرابست و هیچ نماندست.( ابن بلخی،فارسنامه، گای لیسترانج، ص129) »
کاظمی معتقد است که هندسه ی دارابگرد کاملاً بی نقص نیست؛ از مسیرِ حصارِ آن، یک دایره ی ناموزون به قطر 9/1 (یک و نه دهم)متر درک می گردد که راستای دروازه هایش بر یکدیگر منطبق نبوده و در چهار جهت جغرافیایی اصلی نیز نیستند. وی ادامه می دهد: طبق نقشه مذکور(نقشه اشتاین) محورِ دروازه ی شرقی، 27 درجه نسبت به جهت شرقِّ واقعی انحراف دارد.
مختصات جغرافیایی دروازه ی شرقی، 69 /28(بیست و هشت، شصت و نه) درجه عرض شمالی و 49/54 (پنجاه و چهار، چهل و نه)درجه طول شرقی می باشد. در این موقعیت، زاویه ی سعه المشرق در اول دی ماه(انقلاب زمستانی) 27- (منفی 27 )درجه است. [محاسبات انجام شده ما نیز عدد منفی 27 را تأیید می کند ]
فرمول محاسبه اختلاف درجه مربوطه:

 

-محاسبه زاویه سعه المشرق (شهر دارابگرد):
 


لذا خورشید، هنگام برآمدن در انقلاب زمستانی، مستقیماً به وسطِ دروازه ی شرقی می تابیده است. نام این دروازه را خورشید هم گفته اند که با گاهشماری زرتشتی(آغاز انقلاب زمستانی) نیز همخوانی جالب توجهی دارد. این دروازه کمی متمایل به آتشکده آذرخش داراب نیز می باشد. دین گزاران مهری بر آن بوده اند که روانها از خورشید به آسمان فرا می روند و از ماه به زمین فرو می آیند از این روی خورشید را دروازه خدایان و ماه را دروازه مردمان می گفته اند.( آینده، 1987،ج 13)


 
مطابق گفته ی بیرونی(345-344:1386) یکی از اعیاد مهم ایرانی که در آن پادشاه و رعیت با یکدیگر مجالست می کردند و در یک سفره غذا می خوردند، خرم روز در انقلاب زمستانی (اول دی ماه) بود.
خرّم روز(خوره روز) در تقویم پارسیان (گاهشماری وهیژکی)، نخستین روز از خورماه(ماه خورشید) است، و شب این روز، شب چله(شب یلدا) نامیده می شود. در این موقع، مراسم ویژه ای در بیشتر مناطق ایران برگزار می شود.(OMIDSALAR:1990)
***
توضیحات ضروری :
-زاویه ی میل مغناطیسی:
جهت شمالِ جغرافیایی یا شمالِ واقعی(T.N) هر منطقه، نقطه ی شمال افق می باشد؛ در صورتی که جهت شمالِ مغناطیسی (M.N)، به جهت گیری میدان مغناطیسی هسته ی زمین مربوط بوده و می توان آن را توسط یک قطب نما تعیین کرد. زاویه ی بین جهت شمالِ جغرافیایی و جهت شمالِ مغناطیسی در هر منطقه، زاویه ی میل مغناطیسی(انحراف مغناطیسی) آن منطقه نامیده می شود.(تنها، 1384ف ص 56).
-دایره البروج و تغییرات میل خورشیدی:
مدار و مسیر حرکت ظاهری سالانه ی خورشید به دور زمین را دایره البروج می نامند. زاویه ی بین صفحه ی دایره البروج و دایره ی استوا، تقریباً 5/23 درجه(بیست و سه و نیم درجه) است؛ که به کمان نظیر آن ، مَیل می گویند. هنگامی که خورشید از نقطه ی اعتدال بهاری (V.E) می گذرد(آغاز فصل بهار)، میلِ آن از جنوبی به شمالی تغییر می کند. در این نقطه، میل خورشید صفر است. در شمالی ترین نقطه ی مدار خورشید، میل آن تقریباً 5/23 درجه(میل کلی) است. این وضعیت ، به انقلاب تابستانی (S.S) معروف است؛ و عبور خورشید از این نقطه، سرآغاز فصل تابستان در نیمکره ی شمالی است. هنگامی که خورشید از نقطه ی اعتدال پاییزی (A.E) می گذرد (شروع فصل پاییز)، میل آن از شمالی به جنوبی تغییر می کند. در این نقطه، میل خورشید صفر است. انقلاب زمستانی(W.S)، زمانی رخ می دهد که خورشید دارای بیشترین میل به طرف جنوب باشد؛ تقریباً برابر با 5/23 –(منفی بیست و سه و نیم)درجه.
حرکت ظاهری خورشید روی دایره البروج، سبب پدید آمدن فصل ها می شود.(تنها، 1384، صص 5 تا 7)
-سعه المشرق(گشادگی مشرق):
کمانی است از دایره ی افق بین نقطه ی طلوع خورشید و نقطه ی شرق جغرافیایی ناظر(خازنی،1980:313) و به عبارتی دیگر اگر بنایی در استوای زمین ساخته شود، زاویه ی کمان سعه المشرق در آنجا برابر با زاویه ی میل خورشید است؛ مثلاً در اول زمستان یا اول تابستان، تقریباً 5/23(بیست و سه و نیم) درجه می شود.

کوههای دارابگرد شکارگاه کورش کبیر

جلیل سلمان-وبلاگ چن ون-به روایتِ محمدبن زکریای رازی، پزشک سرشناس ایرانی اهلِ ری، کوههای دارابگرد همواره جولانگاه لشکریان فریدون پیشدادی برای شکار بز کوهی(معروف به بز پادزهری) بوده است. این موضوع در نسخه های مختلفی از رساله رازی من جمله نسخه کتابخانه ملک، نقل و بر آن تأکید شده است. موضوع حضور لشکریان فریدون پیشدادی در داراب، صرفاً در منابع داخلی ثبت و ضبط نشده و در برخی از منابع خارجی نیز بدان اشاره شده است.
نام فریدون در کتاب اوستا، قدیمی ترین کتاب ایرانیان،  بندهشن و شاهنامه و منابع معتبری همچون آثارالباقیه نیز آمده است. وی یکی از شخصیت‌های اساطیری ایران و در زمره ششمین پادشاه سلسله پیشدادی و پیش از کیانیان آمده است. بر پایه شاهنامه فردوسی، فریدون، پسر آبتین و از تبار جمشید بود و با یاری کاوه آهنگر بر ضحاک ستمگر چیره شد و او را در کوه دماوند زندانی کرد. سپس خود پادشاه جهان شد و جهان را میان سه پسرش سلم، تور و ایرج تقسیم کرد. او ایران را به ایرج داد ولی سلم و تور به ایرج رشک بردند و نیرنگ کردند و ایرج را کشتند. فریدون پس از آگاهی از این رخداد ایران را به منوچهر، نوه ایرج داد.
برخی از نویسندگان بزرگ و مطرح جهان، ثریت را با ثرئتون که همان فریدون است و نام او در یسنه آمده است یکی می شمارند. در دانشنامه اسلام، ثریت نام نخستین پزشک و درمان بخش روی زمین است. نام پدرش آبتین، در اوستا آئویه، در سنسکریت آپتیه در فارسی آن را آتبین نیز نوشته اند. در تاریخ گزیده، فریدون را مُبدع خندق و بارو ی شهرها، در بند کشنده اژی دهاک و در اغلب نسخ قدیمی وی را برپا کننده جشن ها و اعیاد بزرگ ایرانیان باستان همچون مهرگان دانسته اند.  در تفسیر روح المعانی  آمده است که فریدون پیشدادی همان ذوالقرنین است و بسیاری از نویسندگان، محققان و علمای تشیع نیز بر این باورند که اتصال فریدون به ذوالقرنین یعنی کورش کبیر موضوعی تقریباً صحیح می باشد.
در کتاب پاسخ به شبهات آمده است :" هرچند که مفسران در اینکه ذوالقرنین کیست، اختلاف نظر دارند اما برخى او را اسکندر مقدونى و عده‌اى او را «شین هوانک تى» و ... دانسته‌اند و هر یک کوشیده‌اند تا این ویژگى‌هاى قرآنى را با آنها تطبیق دهند، اما نظرى را که علامه‌طباطبایى (ره)، آیت‌اللَّه مکارم‌شیرازى و ... به صحت و حقیقت نزدیک‌تر مى‌دانند، این است که ذوالقرنین همان کوروش کبیر، پادشاه هخامنشى است."
 علامه طباطبایی در جلد 13 از ترجمه تفسیر المیزان ضمن اشاره به کتاب تفسیر روح المعانی اثر الوسی آورده اند: " صاحب روح المعانى نوشته : بعضیها گفته اند او، یعنى ذوالقرنین، اسمش فریدون بن اثفیان بن جمشید پنجمین پادشاه پیشدادى ایران زمین بوده ، و پادشاهى عادل و مطیع خدا بوده . و در کتاب صور الاقالیم ابى زید بلخى آمده که او مؤ ید به وحى بوده و در عموم تواریخ آمده که او همه زمین را به تصرف در آورده میان فرزندانش تقسیم کرد، قسمتى را به ایرج داد و آن عراق و هند و حجاز بود، و همو او را صاحب تاج سلطنت کرد، قسمت دیگر زمین یعنى روم و دیار مصر و مغرب را به پسر دیگرش سلم داد، و چین وترک و شرق را به پسر سومش تور بخشید، و براى هر یک قانونى وضع کرد که با آن حکم براند، و این قوانین سه گانه را به زبان عربى سیاست نامیدند، چون اصلش ((سى ایسا)) یعنى سه قانون بوده . و وجه تسمیه اش به ذوالقرنین ((صاحب دوقرن )) این بوده که او دو طرف دنیا را مالک شد، و یا در طول ایام سلطنت خود مالک آن گردید، چون سلطنت او به طورى که در روضة الصفا آمده پانصد سال طول کشید، و یا از این جهت بوده که شجاعت و قهر او همه ملوک دنیا را تحت الشعاع قرار داد." ایشان کمبود منابع تاریخی را در این مورد به عنوان یک اشکال مد نظر قرار داده اند.
در بخش ذوالقرنین در قرآن کریم و عهد عتیق از کتاب تاریخ اسلام در آینه پژوهش که توسط موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) منتشر شده است به نقل از آقایان جعفری و دشتی آمده است: "  اما این که فرمودید بعد از انقلاب این بحث مطرح شده که ذوالقرنین همان کوروش است، نه، این طور نیست، عرض کردم ابوالکلام آزاد شاید حدود 45 یا 50 سال پیش، این بحث را کرده و کتاب نوشته و کسانى مانند علامه طباطبایى که قسمتى از تفسیرش را پیش از انقلاب نوشته نظریه او را تأیید کرده است. این که ذوالقرنین همان کوروش باشد (که بنده هم در تفسیر کوثر، همان نظر را ترجیح داده ام البته با قید احتیاط) این نظر، قراین و شواهد زیادى دارد که ابوالکلام آزاد در کتابش آورده است. ایشان شواهد و قراین بسیارى از تورات و کتاب هاى عهد قدیم و از کتیبه هایى که در پاسارگاد دیده و مجسمه قوچ بال دار یا دو شاخ کوروش که کشف شده، آورده است و با توجه به این شواهد واقعاً آدم قانع مى شود که ذوالقرنین همان کوروش است."
همانطور که قبلاً نیز اشاره شد دارابگرد به عنوان یکی از مهمترین شهرهای ایران همواره جایگاه پادشاهان ایران بوده است از این رو به آن «خوره»  گفته اند زیرا که توسط شاهان بنا شده و منزوی در ترجمه ی مُعجَمُ البُلدان (ص37) آورده است که فارس پنج استان داشت: که یکی از آنها استان دارابگرد بود و «خوره» و استان یکی است و مقدسی در احسن التقاسیم(ص631)،  دارابگرد را خوره ای مرفه نوشته که در گذشته شاهان در آن می زیستند.  «خوره»  در لغتنامه های مطرحی همچون برهان، ناظم و دهخدا به معنای نوری است که از جانب خدای تعالی که بر خلایق فایز می شود که بوسیله آن قادر شوند بریاست و حرفتها و صنعتها، و از این نور آنچه خاص است بپادشاهان بزرگ عالم و عادل تعلق می گیرد آمده است. این کلمه در پهلوی «خوره»  گردید و همین لغت به صورت «فرنه» در پارسی باستان یاد شده که در فارسی «فر» و «خره» گردیده است. قطع به یقین علاقمندان به تاریخ می دانند که از نامهای پیشین داراب، «استان فرکان» بوده است که تفسیر و معنایی همچون« استان فرکیانی» از آن به سهولت قابل استناد است. از دیگر اتصالات دارابگرد به دوران کورش کبیر، روستای پر آوازه و تاریخی مادوان می باشد. اغلب نویسندگان جدید اعتقاد دارند که منطقه مادوان به علت وجه تسمیه می توانسته محل برای نگهداری اسرای مادی باشد. در کتب مربوط به دوره صفویه از حضور شاه اسماعیل صفوی جهت شکار بز پادزهری(فادزهری) در دارابگرد نیز سخن به میان آمده است.

میرزا محمد علی خان ناظم الملک و تنبیه متمردین گرمسیرات

پسر حیدر علی خان پسر محمد علی خان برادر حاجی ابراهیم خان اعتماد الدوله در 1220 متولد شد. جوانی را به تحصیل گذرانید و در خط شکسته مهارتی یافت و در تبریز به سمت استیفاء وارد خدمت عباس میرزا شد. در 1257 به لقب ناظم الملک ملقب شد و در 1271 پس از مأموریت سابق خود در فارس برای وصول و ایصال مالیات فارس از طهران مأمور شیراز شد و در آن سال و سالهای 1272 و 1273 حاکم بلوک داراب و جهرم و نواحی قیر و کارزین و جویم و بیدشهر بود. در 1274 از کار کناره جست و به زیارت مشهد رضوی و عتبات عالیات چندبار به مسافرت رفت و در 1288 در شیراز بدون داشتن اولاد درگذشت. برای وصول و ایصال مالیات رسم او این بود که قسطهای مالیات را از مال خود می پرداخت و به تدریج از مؤدیان مالیاتی وصول می کرد تا صدمه ای به مردم نرسد (فارسنامه ناصری، ج 2 ص 52).
***
منبع:
چهل سال تاریخ ایران در دوره پادشاهی ناصرالدین شاه ( المآثر و الآثار )
پدیدآورنده : محمد حسن خان اعتمادالسلطنه
(ص 65- ص 40 چاپ اول)