چِنُ وِن

چِنُ وِن

تاریخ و فرهنگ
چِنُ وِن

چِنُ وِن

تاریخ و فرهنگ

نقش علم نجوم در طراحی شهر باستانی دارابگرد(بخش اول)

اگر دوستان و علاقمندان تاریخ به خاطر داشته باشند در سال 93 مقاله ای تحت عنوان "چه کسی نخستین نقشه دارابگرد را تهیه کرد؟" در سایت داراب آنلاین منتشر شد که در آن به بررسی نقشه ها و پلان های تهیه شده توسط کسانی همچون؛ مورگان، فلاندن، فرصت شیرازی و اشتاین(اشتین) پرداختیم.
در نقشه تهیه شده توسط «سر مارک آورل اشتاین»، به دلیل رعایت برخی از نکات طراحی و دقت انجام شده در ترسیم محور دروازه های چهارگانه دارابگرد و همچنین علیرغم مدوّر بودن این شهر، اختلاف اندکی در انطباق محور دروازه ها بر همدیگر وجود داشت. هر چند که برخی از نویسندگان داخلی دروازه های این شهر را هم محور خوانده اند اما بررسی های بیشتر نشان داد که واقعیت ماجرا چیز دیگریست و طراحان اولیه این شهر به عمد دروازه های شهر باستانی دارابگرد را با کمی انحراف از همدیگر طراحی کرده اند. همانگونه که ملاحظه می شود در پلان ترسیم شده توسط « اشتاین» از شهر دارابگرد، دروازه های چهارگانه هم محور نیستند و اگر محور دروازه ها را در راستای خودشان امتداد دهیم محورهای شرقی و غربی و همچنین محورهای شمالی و جنوبی در یک راستا قرار نخواهند گرفت. در همین حال، شهر باستانی دارابگرد در راستای چهار جهت جغرافیایی نیز ساخته نشده است.




در پاییز سال 1394 و در پی برگزاری دومین همایش ملی باستان شناسی در مشهد، آقای یاغش کاظمی، عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رامسر (گروه معماری) مقاله ای تحت عنوان" نگاهی به ملاحظات خورشیدی در ساخت سه شهر مدوّر باستانی" ارائه می نمایند که در آن سه شهر مهم «گور»، «دارابگرد» و «بلخ» از لحاظ ملاحظات خورشیدی مورد بحث و بررسی علمی قرار گرفته اند. نویسنده این مقاله ارزشمند، سابقه ساخت شهرهای مدور در ایران باستان را 2000 سال پیش از میلاد مسیح دانسته و علت مدور بودن آنها را به جمیع نظرات محققان، «برآوردن حس تمامیت و کمال» می داند. کاظمی، ضمن بررسی گزارش های مختلف تاریخی درین باره و مستنداتی که دلالت بر همکاری گسترده منجمین با معماران در طرح ریزی شهرهای پارسی دارد، با آوردن برخی گزاره های نجومی و توجه به حرکات ظاهری سالیانه ی خورشید در آسمان و جشن های مرتبط بدین گردش که میان ایرانیان شایع بوده و روایی است، فرضیه ای را در خصوص این سه شهر تبیین نموده که در مورد شهر «گور»، مشاهدات عینی و اندازه گیری های میدانی نگارنده، این فرضیه را به اثبات رسانده است.
آنچه که از اسناد و کتب قدیمی به ما رسیده حاکی از آن است که دارابگرد به شکلی دایره ای بوده و در زمره نخستین شهرهای مدور ایران می باشد.  ابن بلخی در کتاب خود آورده است: «دارابجرد، دارا بن بهمن بنا کردست شهری مدور چنانک بپرگار کرده اند و حصاری محکم در میان شهر و خندقی کی بآب معین برده اند و چهار دروازه بدین حصار است و اکنون شهر خرابست و هیچ نماندست.( ابن بلخی،فارسنامه، گای لیسترانج، ص129) »
کاظمی معتقد است که هندسه ی دارابگرد کاملاً بی نقص نیست؛ از مسیرِ حصارِ آن، یک دایره ی ناموزون به قطر 9/1 (یک و نه دهم)متر درک می گردد که راستای دروازه هایش بر یکدیگر منطبق نبوده و در چهار جهت جغرافیایی اصلی نیز نیستند. وی ادامه می دهد: طبق نقشه مذکور(نقشه اشتاین) محورِ دروازه ی شرقی، 27 درجه نسبت به جهت شرقِّ واقعی انحراف دارد.
مختصات جغرافیایی دروازه ی شرقی، 69 /28(بیست و هشت، شصت و نه) درجه عرض شمالی و 49/54 (پنجاه و چهار، چهل و نه)درجه طول شرقی می باشد. در این موقعیت، زاویه ی سعه المشرق در اول دی ماه(انقلاب زمستانی) 27- (منفی 27 )درجه است. [محاسبات انجام شده ما نیز عدد منفی 27 را تأیید می کند ]
فرمول محاسبه اختلاف درجه مربوطه:

 

-محاسبه زاویه سعه المشرق (شهر دارابگرد):
 


لذا خورشید، هنگام برآمدن در انقلاب زمستانی، مستقیماً به وسطِ دروازه ی شرقی می تابیده است. نام این دروازه را خورشید هم گفته اند که با گاهشماری زرتشتی(آغاز انقلاب زمستانی) نیز همخوانی جالب توجهی دارد. این دروازه کمی متمایل به آتشکده آذرخش داراب نیز می باشد. دین گزاران مهری بر آن بوده اند که روانها از خورشید به آسمان فرا می روند و از ماه به زمین فرو می آیند از این روی خورشید را دروازه خدایان و ماه را دروازه مردمان می گفته اند.( آینده، 1987،ج 13)


 
مطابق گفته ی بیرونی(345-344:1386) یکی از اعیاد مهم ایرانی که در آن پادشاه و رعیت با یکدیگر مجالست می کردند و در یک سفره غذا می خوردند، خرم روز در انقلاب زمستانی (اول دی ماه) بود.
خرّم روز(خوره روز) در تقویم پارسیان (گاهشماری وهیژکی)، نخستین روز از خورماه(ماه خورشید) است، و شب این روز، شب چله(شب یلدا) نامیده می شود. در این موقع، مراسم ویژه ای در بیشتر مناطق ایران برگزار می شود.(OMIDSALAR:1990)
***
توضیحات ضروری :
-زاویه ی میل مغناطیسی:
جهت شمالِ جغرافیایی یا شمالِ واقعی(T.N) هر منطقه، نقطه ی شمال افق می باشد؛ در صورتی که جهت شمالِ مغناطیسی (M.N)، به جهت گیری میدان مغناطیسی هسته ی زمین مربوط بوده و می توان آن را توسط یک قطب نما تعیین کرد. زاویه ی بین جهت شمالِ جغرافیایی و جهت شمالِ مغناطیسی در هر منطقه، زاویه ی میل مغناطیسی(انحراف مغناطیسی) آن منطقه نامیده می شود.(تنها، 1384ف ص 56).
-دایره البروج و تغییرات میل خورشیدی:
مدار و مسیر حرکت ظاهری سالانه ی خورشید به دور زمین را دایره البروج می نامند. زاویه ی بین صفحه ی دایره البروج و دایره ی استوا، تقریباً 5/23 درجه(بیست و سه و نیم درجه) است؛ که به کمان نظیر آن ، مَیل می گویند. هنگامی که خورشید از نقطه ی اعتدال بهاری (V.E) می گذرد(آغاز فصل بهار)، میلِ آن از جنوبی به شمالی تغییر می کند. در این نقطه، میل خورشید صفر است. در شمالی ترین نقطه ی مدار خورشید، میل آن تقریباً 5/23 درجه(میل کلی) است. این وضعیت ، به انقلاب تابستانی (S.S) معروف است؛ و عبور خورشید از این نقطه، سرآغاز فصل تابستان در نیمکره ی شمالی است. هنگامی که خورشید از نقطه ی اعتدال پاییزی (A.E) می گذرد (شروع فصل پاییز)، میل آن از شمالی به جنوبی تغییر می کند. در این نقطه، میل خورشید صفر است. انقلاب زمستانی(W.S)، زمانی رخ می دهد که خورشید دارای بیشترین میل به طرف جنوب باشد؛ تقریباً برابر با 5/23 –(منفی بیست و سه و نیم)درجه.
حرکت ظاهری خورشید روی دایره البروج، سبب پدید آمدن فصل ها می شود.(تنها، 1384، صص 5 تا 7)
-سعه المشرق(گشادگی مشرق):
کمانی است از دایره ی افق بین نقطه ی طلوع خورشید و نقطه ی شرق جغرافیایی ناظر(خازنی،1980:313) و به عبارتی دیگر اگر بنایی در استوای زمین ساخته شود، زاویه ی کمان سعه المشرق در آنجا برابر با زاویه ی میل خورشید است؛ مثلاً در اول زمستان یا اول تابستان، تقریباً 5/23(بیست و سه و نیم) درجه می شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد