چِنُ وِن

چِنُ وِن

تاریخ و فرهنگ
چِنُ وِن

چِنُ وِن

تاریخ و فرهنگ

شور عندلیب( مولی محمد صادقِ دارابی)

جلیل سلمان-داراب امروز-نویسنده مقدمه کتاب شور عندلیب آنچنان که باید قلمش را به خامه ی لطف و محبتی وافر آکنده و در توصیف سرزمین کهن و تاریخی ما آورده است: «دور از گزاف مجامله، دیار سرتاسر برکت داراب، شخصیت هایی پرورانده که نظایر آنها در مراکز بزرگ فرهنگی و علمی فراوان نیست. پژوهشگر و مورّخ، در سرزمین کهن و تاریخی داراب، به طور غیر منتظره به دنیایی چشم می گشاید پر از شگفتی و سرفرازی، به شخصیت هایی می رسد که در پوششی از نجابت، بی آفت شهرت و بدون مزد و منّت، سخاوتمندانه فیوضات معنوی و برکات علمی خود را نثار و ایثار کرده اند.»
کتاب شور عندلیب، شرحی است عالمانه بر زیارت مفجعه که به صورت خطابه های منبری همراه با ذکر فضائل و مصائب خامس آل عبا حضرت ابی عبدالله الحسین(ع) می باشد. این کتاب که به کوشش میرزا عبدالمهدی عندلیبی در سال 1385 خورشیدی به طبع چاپ رسیده است بطور خلاصه شرح زیارت حضرت سیدالشهداء ابی عبدالله الحسین(ع) می باشد که شرحی نیز بر زندگی عارف و علامه زمان جناب مولی صادق دارابی متخلص به عندلیب دارد.
آیت الله حجت کشفی در نخستین صفحات این کتاب آورده اند: «فرصت گران بهایی که صدیق شریف و ارجمند حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای حاج میرزا عبدالمهدی عندلیبی دامت برکاته-نبیره مؤلف بزرگوار-برای خدمات به این اثر در اختیار این کمترین گذاشتند با زحمات و دقت نظر دوست فاضل و گرانقدر دیگرم جناب حجت الاسلام سید مجتبی میرشاه ولدی، دست به دست هم داد و این کتاب از زاویه خمول و گمنامی به عرصه بروز و ظهور رسید.»
علامه مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در جلد 13 الذریعه صفحه 308 درباره اثر حاضر می نویسد:«شرح زیاره المفجعه، للمولی محمد صادق الدارابی، العارف الشاعر المتخلص بعندلیب، المتوفی و المدفون سنه 1298 هجری فی (آثار العجم) ص 103».
شرح زیارت مفجعه اثر مولا محمد صادق دارابی، عارف و شاعر متخلص به عندلیب است، وی در سال 1298 هجری درگذشته است. فرصت الدوله شیرازی در کتاب آثار عجم ص 103 (نسخه سال 77 ،ص 171)درباره وی نوشته است.
فرصت در کتاب آثارعجم آورده است: «جناب حاجی ملا صادق اعلی الله مقامه، عالمی است عامل و فاضلی است واصل، ازهد زمان؛ و در تقوا، ثانی سلمان، گاهی به نظم اشعار می پرداخته و تخلص « عندلیب» داشته و از جمله معاصرین بوده، ولی این فقیر را درک فیض خدمتش دست نداد. وی در سنه 1298 هجری به رحمت ایزدی پیوست؛ قبرش در مدینه طیبه واقع شده».
اما رساترین توصیفی که از مؤلف در دست داریم، نوشته مورخ و ایران گرد بصیر، میرزا حسن فسائی در فارسنامه ناصری است:

«و از اجله علمای داراب است جناب سالک مسالک شریعت، واقف مواقف حقیقت، مستجمع فضائل روحانیین، وارث مواریث صدیقین، واجد مراتب اهالی کشف و یقین، مطلع انوار، مخزن اسرار، کاشف حقایق، آخوند ملا صادق دارابی، مادام زندگانی چرب و شیرین دنیا نچشیده، جز لباس خشن نپوشیده، معیشتی از چند درخت لیمو و انار و گندم و جو دیمی که به دست خود کِشتی، اگر هدیه ای برای او بردند، حواله اش به فقرا فرمودی، قائم اللیل و صائم الدهر بودی، اهالی آن سامان، خوارق عادات را از او گویند. در سال 1290 و اند با یک یک از اهالی شهر داراب وداع نموده خبر مرگ خود را به آنها بداد و به جانب مکه معظمه شتافته بعد از ادای مناسک حج، در مدینه طیبه، به رحمت ایزدی پیوست».
«آخوند ملا صادق دارابی» سرسلسله خاندان بزرگ عندلیبیِ داراب است و این بیت پر برکت، شهرت خود را از تخلص شاعری آن بزرگوار برگرفته است.
البته ایشان دو کتاب خطی داشته اند که یکی از آنها همین کتاب شرح الزیاره و دیگری به نام بیت الاحزان که در مصائب و سوگ ائمه اطهار (ع) و وقایع کربلا است.
تحریر این دو کتاب توسط نوجوانی از اهالی کوهستان داراب صورت گرفته  است. این نوجوان بدون رفتن به مکتب، با نگاه به طرز نوشتن و خواندن شاگردان مکتبِ آخوند ملا هاشم برفدانی، روی پوست درخت و چوب می نوشته است، و به این طریق باسواد می گردد و افتخار خدمتگزاری مرحوم عندلیب پیدا می کند.مرحوم حاج آخوند، اول صبح که برای تدریس تشریف می آوردند، این نوجوان هنگام آماده کردن صبحانه، آنچه آقا بالبدیهه می فرمودند یادداشت می کرده است. هنگام نوشتن، بسیاری از جمله های عربی از قلم افتاده، موفق به تحریر نمی شود. فرمایشات آن بزرگوار، اول به عربی و سپس ترجمه به فارسی و آنگاه به نظم است، که در این مطالب، هیچ واژه نارسایی؛ زیاد یا کم در مفهوم نظم و نثر و جمله عربی آن دیده نمی شود. تمام این دو کتاب و غزل های دیگری که سروده اند به دست همین نوجوان که سوادش در سطح ابتدایی بوده، نگاشته شده است و لذا در مطالب عربی چون این نوجوان به لغات عرب آشنایی نداشته، بین حروف؛ مثلاً ز، ذ، ظ، ض و غیره اشتباه می نموده است. این پسر بچه که بعداً کاتب فرمایشات حاج ملا صادق عندلیب گردیده، اسمش علی بخش بوده که بعدها مشهور به ملا علی بخش می شود. او چندین جلد کتاب شرح الزیاره و بیت الاحزان از روی هم استنساخ می نماید.
اولین کرامتی که از این عالم بزرگوار حاج ملا صادق عندلیب به ظهور می رسد، این بوده است: قَوام(حاکم فارس) با اردو سالی یک مرتبه در بهمن ماه برای گرفتن مالیات و تعیین کدخدا و کلانتران و اقدامات لازمه معمول به داراب می آمده است. منشی باشی قوام، حواله یک صدمن جو، که خوراک روزانه اسبها بوده، به یکی از مهتران داده است که از فردی به نام صادق، انباردار قوام تحویل گرفته و بیاورد. نزدیک « مسجد حاجی خوند » که اکنون به مسجد آقا ملا علی اکبر مشهور است، به « حاج آخوند عندلیب» برخورد می کند. می پرسد : صادق کیست و در کجاست؟ آن بزرگوار می فرماید: صادق من هستم. برات ارائه می نماید و مطالبه جو از او می کند. مشارالیه از جوهایی که خودش را می آورند و پیش اسبها می ریزند ، اسبها جو را نمی خورند . میر آخور را خبر می کنند که اسبها جو نمی خورند. شخصاً می آید و رسیدگی می کند. مشاهده می کند جو بسیار پاک و خوب است و هیچ عیب و نقصی در آن نیست. تعجب می کند که چرا اسب ها از این جو نمی خورند. از آورنده جو تحقیق می کند که از چه کسی و از کجا گرفته ای؟ جریان را بازگو می کند که : نزدیک اولین مسجد از آقایی گرفتم. میرآخور فردی را می فرستد که قیمت جوها را پرداخت نماید و تحقیقات بیشتری کند. « حاج آخوند عندلیب» پاسخ می دهد : بروید که اکنون اسبهایتان جو را می خورند. فردا قَوام اجازه ملاقات با « حاج آخوند عندلیب» می خواهد. پس از رخصت، فرزند ارشدش-حاجی محمد جعفر-می خواهد تشریفات مناسب شأن قوام انجام دهد.
« حاج آخوند عندلیب» او را نهی و منع می کند که چه قَوام و چه شخص دیگری، شاید پیش خداوند دیگری مقرب تر باشد. می فرماید همین حصیر که داریم کافی است. یک گوشه آن برای قوام و گوشه دیگرش برای خودم. فقط اجازه می دهم قدری آب پاشی نموده که خاک آلوده نباشد. قوام آمد و روی حصیر به افتخار نشست. مقداری مویز، کشمش و گردو و بادام که مخصوص پذیرایی آن روز بود، برایش می آورند. به عنوان تَبرک تمام آنها را در صندوقی می گذارد و می برد. ضمناً قوام کل املاک روستای حسن آباد به ایشان تقدیم می نماید و ایشان نمی پذیرند.
نظر آنان که نکردند بر این مُشتی خاک                       الحق انصاف توان داد که صاحب نظرند
سرانجام در اواخر عمر عازم حج بیت الله الحرام می شوند و بعد از ادای مناسک حج، به مدینه مشرف می شوند و از پیامبر اسلام (ص) تقاضای دفن در جوارش می کند که در عالم مکاشفه، پیامبر (ص) می فرمایند: فرزندت را راضی نما. آن مرحوم، فرزندش حاج محمد جعفر که همراش بوده، راضی می کند که در صورت فوت او را در مدینه دفن کند و پس از آن، لباس احرامی را به دوش خود انداخته و از دنیا می رود و در جوار امام مجتبی(ع) در بقیع به خاک سپرده می شود.
یا نجف یا کربلا یا طوس خواهد عندلیب                    منزلش نی گوشه داراب بودی کاشکی

کتاب شور عندلیب بعد از گذشت یک قرن بالاخره به کوشش جناب میرزا عبدالمهدی عندلیبی جانی دوباره یافت تا علاقمندان به اهل بیت، سخن پردازی شیوای مؤلف، علامه مولی صادق دارابی(حاج آخوند عندلیب) را به مکاشفه بنشینند. میرزا عبدالمهدی عندلیبی در کتاب خود از  آیت الله سید جعفر  حجت کشفی، حجت الاسلام سید مجتبی میرشاه ولدی، سید عبدالعلی پدارم و جناب آقای فضل الله فاضل زاده و نهایتاً اقای علی اصغر کارشناس در همراهی با خود جهت چاپ این کتاب ارزشمند تشکر و قدردانی نموده است.

و با تشکر از دخترم حدیث سلمان که در زمان تایپ، صفحات کتاب را برایم قرائت نمود.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد