چِنُ وِن

چِنُ وِن

تاریخ و فرهنگ
چِنُ وِن

چِنُ وِن

تاریخ و فرهنگ

اطلاعات کلی آتشکده آذرجوی شهرستان داراب

(بر اساس گزارش آقایان سیدین و مرتضایی و زبان آور)

 

-موقعیت محلی: 10 کیلومتری غرب شهرستان داراب

ارتفاع از سطح دریا : 1091 متر

فاصله از شهر باستانی داراب گرد : 11/8 کیلومتری شهر باستانی داراب گرد به خط سیر مستقیم

N: 28°   46¢  22.5”

E: 54°   24¢  49.5”

سبک: چهار طاقی

گنبد: تقریباً مدور

واقع شده در پشته ای عظیم

دارای آثاری از پلکان

مواد ساختمانی بکار رفته در بنا: گچ، لاشه سنگ و ساروج

داری تزئینات ساده در داخل بنا

قوس و خطوط هندسی مورب در بغل گوشه ها و زوایای چهارگانه بنا

طاق جنوبی ، طول اضلاع حدود 12/72 متر و ارتفاع 6 متر

ارتفاع پشته بیش از 3 متر

علاوه بر چهار طاقی الحاقاتی نیز دارد

الحاقات آتشکده بر روی توده ای از خاک قرار دارد با ابعاد 80*140 متر طول و عرض و 3 متر ارتفاع

بیشترین ارتفاع باقیمانده از بنا 6/5 متر است

دارای رج هایی از آجر 10*38*38 سانتی متری

 

 

 

 

-فرصت شیرازی: کل ارتفاع بنا از داخل : 15/60 متر

طول اضلاع : 12/48 متر

ارتفاع بیرونی دیوارها: 6/76 متر

این آتشکده مطابق گزارش مسعودی در کتاب مروج الذهب و معادن الجوهر در سال 332 هجری قمری  نیز روشن بوده است.

در کتاب مروج الذهب آمده است: و مجوسان این آتش را بیشتر از همه آتش ها و آتشکده های دیگر احترام می کنند.

 

 

 

 

-دارای قلعه شاه نشین

موقعیت قلعه: مشرف بر آتشکده

پشته ی وسیعی که قلعه در آن ساخته شده پوشیده از آوار سازه های سنگی است

از شرق، جنوب و غرب صفه هایی با ارک های مدور بزرگ

در جنوب غربی صفه وسیع، دروازه ای است که دو برج مدور در طرفین آن ساخته اند

-در مقابل آتشکده کوهی به نام حفره سیاه یا کَرسیاه قرار دارد

-آتشکده نزدیک به روستای کرسیاه

-آتشکده نزدیک به کوه نمک

-نامبرده شده در کتاب هایی نظیر؛ مروج الذهب المسعودی ، آثار عجم فرصت شیرازی و ...

 

 


برچسب‌ها: دارابآتشکدهآذرجوی

چشمه های هزار ساله گُستویه بنیانِ فُرگ

جلیل سلمان-چشمه ها و قنات ها مهمترین منابع تامین آب در داراب زمین محسوب می شوند. مطابق آمار رسمی منتشر شده در سال 1355 ، شهرستان داراب دارای 50 رشته قنات دائر بوده که در سال 1366 به 40 رشته کاهش یافته است و همین گستره ی زمانی تعداد چشمه ها نیز از 28 دهنه به 20 دهنه تقلیل یافته است. 
اغلب محققین خارجی اقلیم شهرستان داراب را صحرایی و صحرایی گرم دانسته و در همین راستا ضرورت توجه بیشتر به منابع آبی را گوشزد نموده اند. 
بنا به نوشته صاحب کتاب جغرافیای نظامی ایران(فارس) قراء عمده داراب بوسیله چشمه سارهای فراوان و قنوات مشروب می گردد. 
یکی از منابع مهم تأمین کننده آب منطقه فرگِ شهرستان داراب قناتی موسوم به گُستو می باشد که تاریخچه ای هزارساله دارد.
مولف حدودالعالم در سال 372 هجری قمری، یعنی حدود 1063 سال پیش ضمن اشاره به نام فرگ آنرا جایی با کشت و برز بسیار و نعمت فراخ آورده است.

 

قنات قدیمی گستو در منطقه فرگ دارای شناسنامه ای کهن و تاریخچه ای متصل به سلسله شبانکاره(قرن پنجم هجری) می باشد که میراز حسن حسینی فسائی، صاحب فارسنامه ناصری(1300-1314 خورشیدی) در وصف احوالش چنین مذکور نموده است: گُستو فرسخی کمتر میانه شمال و مغرب فرگ است. در فرامین سلاطین، آن را «جستویه فرگ» از اعمال شبانکاره فارس نوشته اند.

بررسی های بیشتر نشان می دهد که نخستین اشاره به این قنات تاریخی به کتاب احسن التقاسیم مقدسی باز می گردد.
ابو عبدالله محمدبن احمد مقدسی در سال 375 هجری قمری به کاریز(قنات) معروف فرگ اشاره نموده که مردم این منطقه از آب آن برای آشامیدن استفاده می کرده اند و از ناحیه ای دورتر به فرگ می رسیده است. مطابق بررسیهای انجام شده و تطبیق قنات فعلی گستو با نوشته های مقدسی قطعا کاریز یادشده همین قنات گستویه فعلی می باشد که صاحب فارسنامه آنرا از اعمال شبانکاره دانسته است.
شبانکاره ها سلسله ای از کردان پارس بودند که نسب ایشان به اردشیر بابکان می رسید. مطابق توضیحات نویسندگان متعدد نظیر بلعمی و دیگران اردشیر بابکان هفت ساله بود که برای آموزش علوم و فنون زمانه به دارابگرد نزد ارگبذ آن تیری فرستاده شد و به کمک حکام محلی دارابگرد امپراتوری ساسانی را بنا نهاد. ابن بلخی در فارسنامه آورده است: بآخر روزگار دیلم فضلویه فراخاست و ایشانرا شوکتی پدید آمد.اسمعیلیان که اصیل ترین قوم این سلسله بودند به دارابگرد آمده و آخر روزگار باکالیجار در دارابگرد مسکون شدند. اصل این قوم دو برادر بودند که محمد بن یحیی برادر بزرگتر بود و دارابگرد بحکم او بود. احمدیان صاحب کتاب تقسیمات کشوری نیز آورده است قسمت مهمی از کوره دارابگرد به نام شبانکاره از دوره سلجوقیان به علل سیاسی از فارس جدا شده بود و ملوک مستقلی داشت. گای لسترینج در کتاب معتبر سرزمینهای خلافت شرقی دارابگرد را همان شبانکاره دانسته و شهرها و نواحی آنرا چنین آورده است: کوره دارابگرد یا شبانکاره شامل؛ دراکان و ایج و اصطهبانات و فسا و رونیز و خسو، لار(لارستان) و فرگ و تارم و سورو البته مجمع الانساب نیریز را هم ذکر کرده است.
صاحب کتاب ارزشمند مجمع الانساب(733 هجری) ضمن اشاره به حمله جاولی(چاولی) از سرکردگان منکوبرس که مقام نامزدی ایالت فارس را از آلب ارسلان سلجوقی دریافت کرده بود به لشکر نظام الدین حسن ابراهیم(مشهورترین حکمران شبانکاره)و فرار وی به فرگ داراب در سال 455 هجری آورده است: 
« عاقبت انهزام بر نظام الدین افتاد و عازم فرگ شد و جاولی لشکر به فرگ کشید.والی فرگ(در کتاب سلجوقیان و غز وی موسی فرگی می باشد) پیش آمد و جاولی را دستبردی مردانه نمود و او را منهزم گردانید.و نظام الدین به فرغان شد و در بانک فحان بنشست...» 
بنابراین اتصال فرگ با سلسله شبانکاره موضوعی تثبیت شده است.
ابن بلخی نیز در کتاب فارسنامه (دهه نخست قرن ششم هجری)ضمن اشاره به نام پرگ آورده است: «پرگ: و آب از مصنعها(باران و چشمه و قنات) است. 
میرزا حسن فسائی، صاحب فارسنامه ناصری(1314-1300) نیز ضمن بیان نام بنیان و این قنات تاریخی در کتاب خود، گُستو را فرسخی کمتر میانه شمال و مغرب فرگ دانسته و نام آنرا در مکاتبات شاهان و سلاطین « جستویه فرگ» آورده است.
زنده یاد دهخدا نیز در فرهنگ لغات خود «گُستو» را اسم خاص دانسته و با ضمه آورده است و به توضیحات فارسنامه ناصری اشارت دارد.
گُستویه بنیانِ فُرگ به شکل های گستو و جستویه فرگ در فارسنامه ناصری، در لغتنامه دهخدا به شکل گُستو، در جزوه مربوط به نخستین مجمع جغرافیای داراب به شکل خسنویه بنیان فرگ آمده است. مردمان بومی منطقه نامش را نریان و مادیان نیز آورده اند. چشمه ای که آب بیشتری دارد را در اصطلاح محلی مادیان می گویند که در یک محل با چشمه دیگری به هم متصل شده و سرازیر فرگ می شوند.نام گُستو سینه به سینه در میان اهالی نقل است و همگی از آن روایت می کنند. چشمه ها از سرچشمه ی آبشار کاسه رود یا کاسه تراشون جاری می شود که به آن پنجه علی هم می گویند.....بر عبور آب چشمه ها در مسیرش قناتهایی حفر کرده اند که آبها سرازیر املاک بنیون یا همان بنیان می شود و هنوز در میان مردم این اصطلاح قدیمی رایج است که؛« گستو بنیون...و نریون و مادیون»...
از این رو جای دارد تا اقدامات لازم برای حفظ و نگهداری و ثبت این اثر تاریخی به انجام رسد.

جلیل سلمان/دهم اسفندماه سال 95

 

منابع:
جغرافیای داراب، شکور،بخش منابع آب
جغرافیای نظامی ایران ، ص 62
حدودالعالم ،135 ترجمه/147 نسخه عربی
فارسنامه ناصری، جلد دوم،ص1354
تقسیمات کشوری، احمدیان،ص63
البلدان الخلافه الشرقیه، لسترنج، گای ،ص 325
مجمع الانساب،شبانکاره ای،ص155
مجمع النساب، شبانکاره ای،ص 152
فارسنامه، ابن بلخی، ص 159
فارسنامه ناصری،جلد دوم، ص 1354
نخستین مجمع جغرافیای داراب، چوبین و کمانه، 1370، ص 13

 


برچسب‌ها: دارابفرگفورگگستوجستو

بازنگری مکان نیایشگاه آذرفرنبغ در دوره ی ساسانی (آذرجوی داراب گرد)

بازنگری مکان نیایشگاه آذرفرنبغ در دوره ی ساسانی براساس تطبیق منابع مکتوب سد هی سوم تا هفتم ه.ق. و شواهد باستا نشناختی

نوشته آقایان محمد مرتضایی و علیرضا زبان آور


دانلود فایل: 




زنده یاد سید محمد رضا قدسی دارابی

 سیدمحمدرضا قدسی در سال 1324 هجری خورشیدی در شهرستان داراب پا به عرصه حیات گذاشت. ایشان فرزند عالم مجاهد حضرت حجه الاسلام سید محمد قدسی بودند که در سلک روحانیت و امام جماعت مسجد داراب بود.قدسی تحصیلات ابتدایی و دوره متوسطه را در زادگاهش به انجام رسانید و به دریافت مدرک فوق دیپلم تجربی توفیق یافت و پس از گذراندن دوره تکنسین مبازره با بیماریها به استخدام وزارت بهداری درآمد و در شبکه بهداشت و درمان شهر خود مشغول انجام وظیفه شد.قدسی درباره شعر و شاعری خود چنین می گوید : حدود سی سال است که شعر می گویم و بیشتر تمایل به سرودن غزل و قطعه دارم و غالب اشعارم در مدح و منقبت و مرثیت رسول اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام است و در مناسبت های انقلاب اسلامی نیز شعر می گویم.

 

 

قدسی، شاعر، عالم، مردم دار و عضو انجمن ادبی بهار داراب بود. ایشان شخصیتی فرهیخته، چهره ادبی و ماندگار داراب، با اخلاق، مودب و طنزی شیوا در سخن داشت.اشعار بلندش در مداحی بزرگان دین مورد توجه دیگر نویسندگان نیز قرار گرفته است. معرفی قدسی و آثار ایشان در کتاب مجموعه سخنوران نامی معاصر ایران، جلد 11،صفحه 408 از اهمیت والایی برخوردار است.بخشی از اشعار ایشان در کتاب بهار احساس و کتاب200 داستان از فضایل، مصایب و کرامات حضرت زینب(س)، نوشته عباس عزیزی نیز آمده است.از آثار ایشان گلواژه های ادبی ،غزلستان عشق و از طلوع تا عروج را می توان نام برد.

دو شعر از زنده یاد و جاویدان نام سید محمدرضا قدسی
گذشت......
روزگارم به وصف یار گذشت
شد خزان عمر و نو بهار گذشت
چمن و سبزه را رها کردم
گل و بستانم از کنار گذشت
شب و روز و فصول و هفته و ماه
رفت از دست و سال پار گذشت
بازگشتم به اصل و مبداء خویش
از کفم دور روزگار گذشت
مانده بر جا کتاب و دفتر من
که به تفسیر عشق یار گذشت
"قدسی" از دست شد کفایت عمر
خوش بیاسا که انتظار گذشت
******************
سرانجام..........
یک روز مرا به دوش یاران ببرند
با ذکر خدا و بانگ قرآن ببرند
تا محضر سبز دوست را دریابم
با لطف مرا حضور جانان ببرند
اینجا دل من گرفته...چون پائیز است
ای کاش مرا سوی بهاران ببرند
تا درک کنم هوای جان پرور باغ
خوش آن که مر به لاله زاران ببرند
دانم که بهشتی ام چو مهرم به علی ست
با حب علی به سوی رضوان ببرند
جز دوست که باقی است فانیست جهان
روزی همه چیز و هست انسان ببرند
قدسی صفت از لحد همی برخیزم
روزی که مرا حضور یزدان ببرند
*******************
شعری از محمود عطایی به یاد قدسی

گفتم؟-زلال کلامت در آبی رودهای شهرمان جاریست-
از شرق تا به غرب
از شمال تا جنوب!
خضوع چشم های مهربان نگاهت
محراب قدسیان خداست ، "قدسی"!
شعرت سروده های خدایی.......
ستودنی است آنگونه مدح کردنت
وقتی که نام خدا در شروع توست
در مدح جای هیچ اشارت به غیر نیست
حاشا که نیکوترین ترانه مدح پیمبری
با شعرهای ناب بجا مانده ات "قدسی"......


برچسب‌ها: دارابقدسیفارسشاعر