چِنُ وِن

چِنُ وِن

تاریخ و فرهنگ
چِنُ وِن

چِنُ وِن

تاریخ و فرهنگ

خال_به_کُنجِ_لب_یکی_طره_مشکفام_دو(بهار_دارابی)

میرزا علی پسر میرزا اسحاق شیخ الاسلام ملقب به بهار از فضلای داراب فارس است که منصب شیخ الاسلامی نیز داشته و به قضاوت مشغول بوده است. او عالمی جلیل القدر بوده و در غزل سرایی طبعی خوش داشته و در علوم عربیه و ادبیه نیز به مراتب عالی رسیده و اشعارش دلنشین است.بهار دارابی در حدود سال 1250 و اندی فوت فرموده اند.وی اهل محله ی باغ بنفش داراب بوده اند.

روایت می کنند که مرحوم «میرزا محمد علی دارابی» بعد از آنکه پدرش «شیخ اسحاق»-شیخ الاسلام داراب فارس-مرحوم شد، به تهران آمد که از فتحعلیشاه قاجار فرمانِ مقامِ پدر را بگیرد.مدتی در تهران سرگردان بود.آخر به حضور مرحوم میرزا عبدالوهاب اصفهانی معتمد الدوله رفت.معتمدالدوله نشاط در آن روزها منشی الممالک یا به اصطلاح جدید، رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی بود.میرزا محمد علی دارابی گفت: از شرایط کلی شیخ الاسلامی، بی سوادی و بی دیانتی است و من جامع هر دو شرطمم، در این صورت چرا مرا این قدر معطل می فرمایید؟ همان روز حکمش صادر شد.

وی دارای دیون اشعار نیز می باشد و برجسته ترین غزل وی بدین شرح است:

 

خال به کُنجِ لب یکی، طره مشکفام دو

وای به حال مرغِ دل، دانه یکی و دام دو

جز رخ ماه طلعتان زیر کمند گیسوان

کس نشنیده در جهان، صبح یکی و شام دو

محتسب است و شیخ و من، قصه عشق در میان

از چه کنم مُجابشان، پخته یکی و خام دو

این دل و جان خسته را، همره باد کرده ام

قاصد نیک پی ببر، نامه یکی پیام دو

حال من و نگار من  جسم دو است و جان یکی

هست فسانه ای عجب  شخص یکی و نام دو

وعده وصل می دهی، لیک وفا نمی کنی

من به جهان ندیده ام، مرد یکی، کلام دو

 

 

منابع:فارسنامه ناصری، حدیقه الشعرا، مجله یغما، 1327،ص66

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد