چِنُ وِن

چِنُ وِن

تاریخ و فرهنگ
چِنُ وِن

چِنُ وِن

تاریخ و فرهنگ

به مناسبت پانصد و یکمین سال عبور هیئت پرتغالی از داراب

داراب آنلاین-جلیل سلمان-، پیش از آنکه دلاواله ایتالیایی در سال 1621 میلادی از داراب عبور نماید بازرگانان، سیاحان، نظامیان و سیاسیونی نیز از کشورهایی نظیر پرتغال، هلند، آلمان و ... دیگر کشورها به سرزمین حاصلخیز داراب پای نهادند تا از این شاهراه حیاتی مسیر خود را به اقصا نقاط ایران باز نمایند.
اما در این میان، پرتغالی ها، حوادث، وقایع و مستندات خود را در مسیر جاده های ارتباطی ایران در یادداشتهای بجا مانده از خود برای علاقمندان به تاریخ این سرزمین به امانت گذاشتند تا امروز و پس از گذشت چند قرن مترجمین با ذوق و فرهیخته ایرانی این یادداشتها را از زبانی نافهم خارج نموده و به فارسی ترجمه نمایند تا بخوانیم و بدانیم آنچه را که درگذشته به وقوع پیوسته است.
منابع پرتغالی نخستین برداشتها و نگرش جوامع غربی به دنیای شرق می باشد که مورد توجه محققین قرار گرفته است.
نخستین فرستادگان پرتغالی به دربار شاه اسماعیل صفوی اثر نویسنده آمریکایی، رونالد بیشاب اسمیت است که در سال 1970 میلادی در مریلند به چاپ رسیده و نخستین تماس های پرتغالی ها با ایران در دوره صفویه را در همین کتاب باید جستجو نمود.
شرح سفارت فرنائو گومز دولومز(Fernao gomes de lemos)پرتغالی در سفری از سمت هرمز به سوی تبریز برای دیدار با شاه اسماعیل صفوی از مهمترین اسناد قدیمی است که تصویری مختصر اما مفید از شهر داراب و مناطق اطراف آن را در دسترس علاقمندان به تاریخ قرار می دهد.
مشاهدات روزانه این هیئت توسط گیل سومز(Gil Simoes)، کاتب سفارت به رشته تحریر درآمده که محققی به نام چائودوباروس(Jao de barros) در کتاب خود چکیده هایی از آن را به چاپ رسانده و در معرض دید خوانندگان قرار داده است.

 

(تصویر چائو دوباروس و کتاب DA ASIA ، به همراه کتاب رونالد بیشاب با ذکر نام دارابگرد)

اکنون که در سال 2016 میلادی به سر می بریم، نزدیک به 501 سال از زمان عبور این هیئت پرتغالی از شهر داراب می گذرد و به همین مناسبت، یادداشتهای مربوط به این سفر در دسترس علاقمندان به تاریخ داراب قرار می گیرد تا با مطالعه آن کمی به عقب بازگردیم و گذشته را مجدداً مرور نماییم.
هیئت پرتغالی در روز 5 ماه مه سال 1515 میلادی هرمز را ترک و وارد بندرعباس می شود که در آن موقع 100 نفر جمعیت و یک باب مسجد دارد.
این هیئت با گذر از راهی که گاه صاف و در بعضی جاها ناهموار بود و به دلیل هراس از راهزنها احتیاط و مراقبت کامل را رعایت می کردند به طارم رسیدند که حصار و خندقی آن را در بر می گرفت. در درون این حصار 300 نفر و در خارج آن 200 نفر ساکن بودند. خانه های این محل با خشت خام و دیوار گلی و بامهای صاف ساخته شده بود. آب مورد نیاز این محل از جاهای دوردست و با کشیدن لوله های سفالی تأمین می گردید. طارم جایی بود زیبا و دلپذیر که در آن نان و میوه به وفور یافت می شد و از گذشته باغستان، تاکستان و نخلستان زیاد هم داشت. در اینجا آسیاب ها در زیر زمین قرار داشتند، زیرا آبی که با آبشار بتواند آنرا به حرکت در آورد وجود نداشت. آنگاه روز شنبه مورخه 19 ماه مه، گومز و هیئت همراه، طارم را ترک کرد، روز یکشنبه به محلی که متعلق به ابراهیم بیگ بود و فورگ نام داشت، وارد شد و در نارنجستان بزرگی که آن هم متعلق به او بود منزل گرفت. ابراهیم بیگ در آنجا دارای دو پارچه آبادی با خانه های بزرگ، تاکستان، نخلستان و سایر باغات میوه بود که در آنجا اسب و حیوانات اهلی پرورش می دادند. جمعیت آنجا چهل نفر بود. این هیئت پس از ترک این محل به محل دیگری وارد شد که دارای 300 نفر سکنه بود و احتمالا به خیر(Khair) شهرت داشت. در اطراف خیر روستاهای زیادی وجود داشت و افرادی سوار و پیاده از هیئت استقبال کردند. در این روستاها تعداد 2000 نفر رعیت(کشاورز بدون زمین) کار می کردند و ابراهیم بیگ در آنجا دارای 200 رأس اسب بود. او با 35 سواره از هیئت پرتقالی استقبال نمود. پرتغالی ها از آنجا رهسپار جایی شدند بنام دارابگرد(Darabgird) که آن هم به ابراهیم بیگ تعلق داشت و تعداد ساکنان آن 1500 نفر بود .این محل در گذشته بسیار آباد و پر رونق بوده است. ابراهیم بیگ به فرستاده پرتغالی ها گفته بود که عایدات این محل یکصدهزار کروزاد(Chuzado) می باشد که نیمی به خود و نیم دیگر به شاه اسماعیل تعلق می گیرد. این سرزمین فوق العاده و استثنایی بود و در آنجا حیوانات اهلی پرورش داده می شد و باغات میوه کشت می گردید. دولومز چند روز در آنجا سکنی گزید زیرا سفیر بیمار شد، بنابراین آنها در روز پنجم ژوئن آنجا را ترک کردند و در دو فرسنگی آنجا به استراحت پرداختند. روز بعد پس از پیمودن هشت فرسنگ راه به محلی(که بر اساس کتاب لسترنج)احتمالا دارکان بوده رسیدند و دیگر روز با پشت سر گذاشتن شش فرسنگ به نقطه ای (احتملا تیمارستان بر اساس کتاب لسترنج) وارد شدند و سپس به محل بزرگی به نام فسا که دارای زمینهای مزروعی بود قدم نهادند. هیئت پرتغالی همانطور که مسیرش را پی می گرفت و از این نواحی می گذشت، وارد دشت بزرگی که رودخانه ای به پهنای دو فرسنگ با آب شور در آن جاری بود، شدند و در آنجا با عیال ابراهیم بیگ دیدار نمودند(گیل سومز به دریاچه مهارلو اشاره دارد که دریاچه ای کم عمق است نه رودخانه)زوجه ابراهیم بیگ به گرمی از این سفارت استقبال کرد. دولومز و همراهان چند روزی در آنجا در چادر اقامت نمودند. یکی از مسیحیان به علت تب شدید درگذشت. تعدادی از این چادرها که متعلق به ابراهیم بیگ بود، شصت و دو چادر بود. در این اردوگاه ابراهیم بیگ از اسب های شاه اسماعیل تیمار و محافظت می کرد. این اسب ها شبها چریده و روزها در چادر بسر می بردند. در این نقطه سفیر پرتغال شترهای اجاره ای را پس فرستاد و شترهای دیگری را اجاره کرد. دولومز و همراهان در روز 18 ژوئن آنجا را ترک گفتند....

***
منابع:
-Smith,Ronald bishop,The first age of the portuguess,1970,41
-Da Asia De Joao De Barros
-زنگنه، حسن، نخستین فرستادگان پرتغال به دربار شاه اسماعیل صفوی
-بهنیا، کمانه، داراب در سفرنامه ها، خاطرات و کتب جغرافیایی
-لعل شاطر،مصطفی،از تلاش پرتغالی ها برای جداسازی بحرین از ایران...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد