چِنُ وِن

تاریخ و فرهنگ

چِنُ وِن

تاریخ و فرهنگ

مردم داراب زیر تیغِ چاولی-دژ رمبه-قسمت دوم

کتاب "تاریخ اَلفی" تاریخ عمومی هزار ساله سرزمین های اسلامی به فارسی است.بر پایه گزارش عبدالقادر بداؤنی در منتخب التواریخ که خود در نوشتن این اثر سهیم بود، اکبر شاه پادشاه بابری هند( 963-1014 )در سال 990، به گروهی از دانشمندان و مورخان فرمان داد که کتابی در تاریخ عمومی جهان اسلام از رحلت پیامبر اسلام(632/11)تا پایان هزاره نخست هجری تألیف نمایند.نوشتن این کتاب در سال 993 شروع شد و پس از پایان یافتن کار، آن را اَلفی یا تاریخ اَلفی نامیدند.برخی از پژوهندگان این اثر را به درستی " دایره المعارف تاریخ هزار ساله اسلام " خوانده اند.

احمدبن نصرالله تتوی و آصف خان قزوینی در کتاب گرانمایه "تاریخ اَلفی" که توسط "غلامرضا طباطبایی مجد" تصحیح شده است آورده اند که پانصد سال پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و در اول ماه محرم، "احمد بیگ وَهسودان کُرد" که صاحب مراغه و برخی بلاد آذربایجان بود توسط فدویان اسماعیلیه و در حضور اتابک طُغدکین در دارالاماره سلطان محمد کشته شد و از وقایع آن سال به فوت امیر چاولی سقاوو در ولایت فارس و همچنین فتح قلعه رُمبه داراب در صفحات 2806 و 2807 اشاره می نمایند.در توضیح ساختار این کتاب تذکره آمده است که علیرغم رسم معمول در سالشماری بر مبنای هجرت پیامبر اکرم(ص)، به اشتباه رحلت حضرت پیامبر(ص) به عنوان مبداء تاریخ نگارش قرار گرفته و باید برای هر واقعه ای ده سال بر زمان وقوع آن رویداد افزود.اما ماجرای فتح دژ رُمبه در کتاب فارسنامه ناصری در ذیل وقایع سال پانصد و شش آورده شده است.
یکی از مهمترین رویدادهای نقل شده در این کتاب گرانبها، موضوع فتح دژ رُمبه داراب است که بواسطه مرتبط بودن با حوزه تاریخ شهرمان، آنرا تقدیم علاقمندان می نماییم.

بخش دوم

وی ادامه می دهد:
در سال 455 قاورد بن جغری بیک برادر سلطان الب ارسلان سلجوقی از کرمان بفارس آمده شیراز را تسخیر نمود و فضلویه را مغلوب ساخت، فضلویه به پناه الب ارسلان رفته با دادن هدایائی فارس و شبانکاره را بمبلغ 000/000/27 درهم سالیانه از دیوان سلجوقی مقاطعه کرد و قاورد باین علت فارس را ترک گفته بکرمان برگشت و فَضلویه مستقل شده روسای دیگر شبانکاره را تحت حکم خود آورد و شهر گُشناباد(جُشناباد) از بلاد بین نیریز و داراب و فسا (در جنوب شهر خیر و شمال شرقی فسا و جنوب غربی نیریز) را پای تخت خود قرار داد و چیزی طول نکشید که از اطاعت سلاجقه سرپیچید و در یکی از قلاع شبانکاره متحصن شد.خواجه نظام الملک بسرکوبی او رفت و او را اسیر ساخته در قلعه اصطخر محبوس کرد و کوتوال آن قلعه پس از چندی باشاره خواجه، فضلویه را کشت و پوست او را از کاه انباشت و اتابکی فارس از طرف سلاجقه بعهده خمارتگین واگذار شد(456).
بعد از خمارتگین، اتابکی فارس از طرف سلاجقه باتابک جلال الدین چاولی]فتح کننده دژ رمبه داراب [ رسید و او که تا سال 510 در این مقام باقی بود مکرر با بازماندگان ملوک شبانکاره زد و خورد کرد از آنجمله با نظام الدین یحیی بن حسنویه و پسران او جنگها نمود".  31
بنابراین قلعه رُمبه در آن زمان که فارس دائم درگیر جنگ و خونریزی بوده برای مردم داراب جنبه حیاتی داشته تا جائیکه حافظ ابرو در کتاب خود یعنی جغرافیای حافظ ابرو 32  و ابن بلخی در فارسنامه 33  در خصوص اهمیت فوق العاده این قلعه نوشته اند: " هر که این قلعه داشت، او حاکم دارابجرد بود" و مستوفی در نزهه القلوب آورده است" در زمان ماقبل هر که حاکم دارابگرد بودی بر آن قلعه نشستی" . 34
در کتاب منتخب التواریخ معینی آمده است که در زمان حکومت سلطان غازی، سپاهیان منصوری در محل حصن رنبه تحصن داشته اند. 35
هر چند که موقعیت فوق العاده استراتژیک این قلعه را می توان در یکی از تصاویر صفحه 85 کتاب " داراب شکوه فراموش شده پارس" نوشته احمدرضا خسروی بخوبی درک و حس نمود.


 

 شرح حرکت و کشتارهای چاولی(جاولی) و همچنین نحوه فتح دژ رُمبه داراب با مکر و حیله توسط وی در کتابهای مختلفی من جمله، تاریخ اَلفی، تاریخ کامل، فارسنامه، سلجوقیان و غز در کرمان و منابع بسیاری آمده است اما وی با مردم داراب همان خدعه و مکری را انجام می دهد که با حسن مبارز در فسا.

در تاریخ الفی نوشته اند: "چون چاولی به ولایت دارابجرد درآمد تاخت و تاراج می کرد و بعد از تاخت و تاراج متوجه قلعه زیتل، که از مشاهیر قلاع آن دیار بود و در استحکام از جمیع قلاع عالم امتیاز داشت که تا آن زمان هیچ احدی آن قلعه را به جنگ نگرفته بود ،چه، قریب به دو فرسخ دره ای است که راه به در رو ندارد و بر پیشگاه آن دره بر قله کوه این قلعه واقع است.
القصه، چون چاولی به پای آن قلعه رسیده ملاحظه نمود، یقین او شد که گرفتن این قله به جنگ از محالات است.بنابراین در مقام مکر و حیله شده مطلقاً در پای آن قلعه توقف نکرده بازگشت، چنانچه اهل قلعه را گمان، بلکه یقین، ایشان آن شد که امیر چاولی چون از گرفتن قلعه نا امید گشت، بالضروره به جانب شیراز مراجعت نمود." 36

 
 
در کتاب "سلجوقیان و غز در کرمان"، به نقل از فارسنامه آمده است که "امیر ابراهیم دارابی" که سمت دامادی به پادشاه کرمان "ارسلانشاه بن کرمانشاء بن ارسلان بیک بن قاورد" داشت از داراب به کرمان رفته از خدمت ارسلانشاه اعانت و حمایت و لشکر خواست و چون اتابک جلال الدین چاولی استحکام "تنگه رنبه" را دید که از هیچ جانب راهی نتوان یافت به غلط عطف عنان را به سمت کرمان انداخت و چند منزل رفته اهل داراب آسوده شدند".37

تاریخ الفی ادامه می دهد: " امیر چاولی یک منزل جانب شیراز رفته باز عنان عزیمت به جانب کرمان منعطف داشت و از راه کرمان متوجه آن قلعه شد.چون به حوالی آن قلعه رسید، اهل قلعه به گمان آنکه ابراهیم بیگ است که از ارسلانشاه لشکر گرفته می آید، خوشحالیها نموده دروازه قلعه را جهت امیر چاولی بازکردند".38
در این مورد فارسنامه می نویسد:" پس ]چاولی[شهرت انداخت که لشکر ارسلانشاه بحمایت ابراهیم این دو روزه وارد داراب می شوند و اتابک]چاولی[ نزدیکی آن تنگ رسید.اهل داراب آنها را لشکر کرمان دانسته بی غائله ای آنها را داخل تنگ نمودند". 39
ابن اثیر در خصوص این واقعه تلخ چنین می نویسد:
 " فلما دخله وضع السیف فیمن هناک، فلم ینج غیر القلیل، و نهب اموال اهل دَارَابجِردَ..."
"او]چاولی[ پس از دست یافتن بدان موضع، بر روی تمام کسانی که آنجا بودند شمشیر کشید و جز گروهی اندک، هیچکس از دم تیغ او جان به سلامت نبرد".40
صاحب فارسنامه نیز می نویسد:" بعد از دخول]به قلعه[، بیشتر اهل داراب را کشته و اموال آنها را غارت نمودند.امرای شبانکاره به سمت کرمان رفته و به ارسلانشاه پناه بردند". 41
چاولیِ جنایتکار مطابق آنچه آشتیانی در کتاب خود آورده است "عاقبت در سال 510 در ضمن گیرودار با نظام الدین یحیی رعافی بر او عارض شده جان سپرد". 42
و بدین ترتیب برگ دیگری از تاریخ داراب این چنین ورق خورد.

منابع:
30-جغرافیای تاریخی سیراف-محمد حسن سمسار-چاپخانه زیبا-تهران-1337-صفحه 252
31-تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری-عباس اقبال آشتیانی-امیرکبیر-تهران-1374-صفحات 380 و 381
32- جغرافیای حافظ ابرو-جلد 2-صفحه 152
33- فارسنامه-ابن بلخی-دکتر منصور رستگار-صفحه379
34- نزهه القلوب-مستوفی-صفحه198
35-منتخب التواریخ معینی-صفحه 312
36-تاریخ الفی-جلد4-صفحات 2806 و 2807
37-سلجوقیان و غز در کرمان-صفحه 229 به نقل از فارسنامه-صفحه 26
38-تاریخ الفی-جلد4-صفحه 2807
39-فارسنامه ناصری-منصور رستگار فسائی-26صفحه
40-الکامل فی التاریخ-ابن اثیر-بیروت-ناشر دار صادر-جلد 10-صفحه 519
41- فارسنامه ناصری-منصور رستگار فسائی-صفحه 26
42- تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری-عباس اقبال آشتیانی-امیرکبیر-تهران-1374-صفحه 381

*-توضیح: کلیه تصاویر از کتاب داراب شکوه فراموش شده پارس(احمدرضا خسروی) می باشد.

استخراج، تایپ و  ارائه از : جلیل سلمان-13-06-1393

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد