چِنُ وِن

چِنُ وِن

تاریخ و فرهنگ
چِنُ وِن

چِنُ وِن

تاریخ و فرهنگ

سرمایه های اجتماعی؛ همبستگی دست به نقد

جلیل سلمان-در جوامع مدرن، از انجمنهای داوطلبانه یا گروه های اجتماعی تحت عنوان سرمایه اجتماعی یاد می شود که در جامعه شناسی دارای مفهومی بسیار عمیق می باشد زیرا ارتباطات اجتماعی بر بهره وری افراد و گروهها تأثیرگذار بوده و از آن به عنوان عاملی مهم جهت همبستگی اجتماعی یاد شده است.
یکی از اهداف اصلی کشورهای توسعه یافته و یا در حال توسعه، یکسان سازی فرهنگ حاکم بر جامعه می باشد که مورد وثوق جامعه شناسان و کارشناسان اجتماعی نیز قرار گرفته است.موضوعی که در یک سمت آن حاکمیت و در طرف دیگر آن نخبگان و فعالان اجتماعی قرار دارند.
بررسی تجربه ی جوامع در حال توسعه نشان می دهد که اغلب فعل و انفعالات اجتماعی متأثر از نقش آفرینیِ فعالان اجتماعی در جامعه می باشد که با تشکیل گروههای مردمی و بدون تکیه بر نهادهای دولتی فعالیت های خود را شکل می دهند.
از اینرو، برنامه ریزان کلان مملکتی بجای حذف و یا برخورد نامطلوب با این تفکرِ شناخته شده، از شاخصی ارزشمند به نام «ظرفیت سازی گروه های اجتماعی» بهره می برند تا بدنه اجتماعی جامعه خود را بواسطه حضور آنان محکم تر نمایند.
این ظرفیت های اجتماعیِ مردم نهاد که بواسطه حضور فعالان اجتماعی شکل می گیرند، تکیه گاهی قابل اعتماد می باشند که «با توسل به ساختاری غیر رسمی و انعطاف پذیر، مردم را به هم ارتباط می دهند، اعتماد و عمل متقابل را گسترش می دهند و جامعه را با دیگر دوستی بدون اجبار استحکام می بخشند. »
علاوه بر این، همواره نقشی نظارتی داشته و گوشزد کننده کاستی ها، کج رویها و نقاط ضعف حاکم بر آن جامعه نیز می باشند. 
بنابراین، فعالان اجتماعی را می بایست فارغ از هرگونه نگاه سیاسی، وابستگی جناحی و تمایلات گروهی رصد نمود زیرا عموماً از کانون های مردم نهادی پا می گیرند که آیینه تمام نمای مردمسالاری هستند و با دوری گزیدن از رنگین کمان فضای سیاسی حاکم بر جامعه، متعهدانه، دلسوزانه و بدون هیچ گونه چشم داشتی اذهان خفته را با واژه های مطلوبی نظیر؛ مطالبه گری ومشارکت عمومی بیدار می کنند تا زوایای پنهان کم کاریها و گوشه هایی از مشکلات نادیده موجود را به سمع و نظر مردم و مسئولین رسانده و در عین حال با اراده ای قوی و به شکلی عملی در رفع آن مشکلات نیز از هیچ کمکی دریغ نمی ورزند.
نادیده گرفتن نقش گروههای اجتماعی و فعالان این حوزه، جامعه را با چالش ها و ناهنجاریهای جدیدی مواجه خواهد نمود که نتیجه نهایی آن تلنبار شدن مشکلات و آغاز یک تراژدی اجتماعی خواهد بود.
جامعه شناسان نقش و جایگاه فعالان اجتماعی را آنقدر مهم می دانند که با قیاس نمودن فرار مغزها و انزوای فعالان اجتماعی چنین نتیجه گیری می کنند که هر دو موضوع به یک اندازه می تواند جامعه را دچار آسیب جدی نماید. زیرا هر دو گروه در ذیل لوای سرمایه اجتماعی جزئی حیاتی در تشکیل گروههای سودآور محسوب می شوند. بنابراین، صاحبان قدرت را ترغیب می نمایند تا از به انزوا راندن فعالان اجتماعی و برچسب زدن به آنان اجتناب نموده و حتی از آنان حمایت کنند.
هر چند که اهمیت نقش آفرینی فعالان اجتماعی در پیشرفت جوامع بشری قرنها پیش توسط اندیشمندان و جامعه شناسان مختلف به اثبات رسیده است اما به احترام نوع نگاهشان، شجاعت گفتارشان، صراحت بیانشان و دلسوزی بی پایانشان مناسب می نماید تا اندکی از هجمه های غیرمنصفانه و غیر ضروری خود کاسته و به دور از هرگونه نگاه سیاسی و دسته بندی جناحی که منجر به انزوا و دوری آنان از عرصه فعالیت های اجتماعی خواهد شد حمایت های بیشتری از این طیفِ بی ادعا نماییم.

امپراتوری ساسانی در سایه دارابگرد

عصر داراب؛ جلیل سلمان؛ چنین حکایت کنند که چون از ملک اسکندر چهارصد سال بگذشت، و به قول ترسایان پانصد و بیست سال، و به قول مُغان دویست و شصت سال، کودکی به اصطخر برون آمد که مورخان، ریشه های وی را به بهمن پسر اسفندیار رسانیده اند.

گویند: ۷ سال یا به روایتی ۱۵ سال بیشتر نداشت که برای اولین بار بر خاکِ دارابگرد گام نهاد.  این کودک نورسته که سال تولدش را حدود ۱۹۰ میلادی آورده اند چند سال بعد نخستین پایه های بزرگترین امپراتوری اصیل ایرانی پس از افول هخامنشیان را در شهر دارابگرد بنیان نهاد و جهان آن روز را به شدت تحت تأثیر خود قرار داد.

بنا به گفته طبری تا سده سوم میلادی دودمان باستانی بازرنگیان بر پارس فرمانروایی داشتند. بنا به نوشته های تاریخی باستان از آغاز سده سوم میلادی در دودمان فرمانروایان پارس دگرگونی پدید آمد و پاپک فرزند ساسان فرمانروای پارس که در نزدیکی استخر می زیست حکومت این سرزمین را به چنگ آورد.

با قرار گرفتن حکومت استخر در دست دودمان تازه، روزگاری دشوار فرا رسید. به سال ۲۰۸ میلادی(در برخی منابع) ولارش چهارم درگذشت و پسرش ولاش پنجم بجای وی بر تخت شاهنشاهی ایران نشست.پنج سال بعد برادر ولارش اردوان پنجم خود را شاهنشاه ایران نامید.

جریان انحطاط دولت پارت پیش از آن تاریخ، از حدود سده سوم میلادی پس از جنگ های سختی که میان ایران و روم در گرفته بود، آغاز گردید. زعیم ملوک الطوایف در این روزگاران، اردوان، پادشاه اشکانی بود و آفتاب سلسله اشکانیان در آن زمان برای همیشه در حال غروب بود.

آورده اند که بابک فرزند ساسان در بدایت حال نزد اردوان می بود و اردوان، فارس را به یکی از امرای خود داد و امیر مزبور دارابجرد و شبنکاره را به خواجه سرای «پیری» نام داده تعهد آتشخانه ها را به بابک مفوّض داشت.

«پیری» در آن زمان اَرگبَذی دارابگرد را که منصبی بسیار مهم بود بر عهده داشت و بنا به نوشته های نویسندگان متعدد کار تاج گذاری شاهان با این ارگبذان بوده است.


در همین حال نقل است که پارس را مَلِکی بود «جوهر» نام، و این مَلِک را خصی ای بود که او را پرورده بود، نام او «تیری» و آن خصی را مهتری مملکت داده بود به داراب گرد، و داراب گرد شهری است در پارس که داراب بنا کرده و محل جلوس شاهان ایران بوده است. به نقل از مورخین اسلامی، دامنه گستردگی ولایت دارابگرد آنقدر بود که شهرهایی نظیر فسا، اصطهبان، تارم(طارم)، جویم و بیشتر شهرها و نواحی پارس در زیر لوای حکومت این شهر شاه نشین بوده اند.

بنا به روایتی دیگر؛ در این ایام یکی از ملوک الطوایف در اصطخر بود و او را عاملی خواجه به نام «ثیری» در دارابگرد بود. چون اردشیر هفت ساله شد، جدش ساسان، او را نزد پادشاه اصطخر آورد و از او خواست تا او را به عامل دارابگرد-یعنی آن خواجه- بسپارد تا تربیتش کند. صاحب فارسنامه تأکید می نماید که  اردشیر در آنجا بوسیله «بیری» مَلِکِ دارابگرد تربیت شد و داراب نخستین پایگاه پیشرفت و جنگاوریهای اردشیر بابکان بود. مورخین متفق اند که اردشیر بابکان از نسل ساسان از احفاد ساسان بن بهمن بود. صاحب مفاتیح العلوم معنای بابکان را میر دیوان می داند.

حاکم دارابگرد که «پیری» نام داشت، شنید که بابک را پسری است که با وجود حداثت سن به عقلی وافر و شجاعتی باهر اتصاف دارد، لهذا او را طلب داشت و، اردشیر در حضرت او چنان اعتبار یافت که، هر وقت امری او را از اجرای حکومت مانع می شد، اردشیر را قایم مقام خویش می ساخت.

منقول است چون اردشیر به سن رشد و تمیز رسید و غابت شجاعت و فرزانگی او مشهور گردید حاکم فارس کس به نزد بابک فرستاد و اردشیر را طلبید و پس از چندگاه آن پادشاه اردشیر را نزد خواجه سرائی به معاونت «پیری» فرستاد مشروط به آنکه هرگاه «پیری» را اجل فرا رسید اردشیر متکفل ایالت آن مملکت گردد و به حسب اتفاق هم در آن ایام اوقات پیری بر حاکم و اَرگبَذ دارابگرد فرا رسید و پس از وی اردشیر حاکم دارابگرد شد و به سبب سخنی که از منجمان شنیده بود و خوابی که دیده بود مترصد پادشاهی بر ایران شد. گویند: به سال ۲۰۹ میلادی هنگامی که پاپک فرزند خود شاپور را در استخر بر تخت شاهی نشاند، دومین فرزندش اردشیر بنابر نوشته های تاریخ نگاران فارسی و تازی چند متصرفه کوچک سرزمین دارابگرد را که در گذشته دژبان و فرمانروای آن بود به تصرف آورد و برادرش شاپور در حین جنگ با او در دارابگرد بر اثر اصابت سنگی به سرش درگذشت و اردشیر یکه تاز میدان قدرت شد.

بلعمی تصریح می نماید که چون اردشیر هفت ساله شد، بابک او را سوی «جوهر» مَلِکِ پارس برد ، و از وی بخواست که او را بپذیرد و سوی «تیری» فرستد به داراب جرد، تا او را بپذیرد و بپرورد و ادب آموزد[ زیرا دارابگرد محل عالمان و اندیشمندان و نقطه ای مهم برای آموزش علوم و فنون نظامی بود.] و از پس «تیری»، مُلکِ داراب جرد او را بود. مَلِک «جوهر» او را اجابت کرد و اردشیر را بپذیرفت و مُلکِ داراب جرد از پسِ «تیری» او را داد و بر این سجلّی نبشت و مردمان اصطخر را گواه کرد، و اردشیر را سوی «تیری»  فرستاد و بفرمودش تا او را نیک دارد. «تیری» اردشیر را پذیرفت و به پسری گرفت. پس چون «تیری» بِمُرد، اردشیر مُلکِ داراب جرد بگرفت و به میان مردم داد کرد و تواضع کرد، و رعیت او را دوست گرفتند.

بلعمی ادامه می دهد: و یک شب اردشیر به خواب دید چنانکه فریشته ای از آسمان فرود  آید و او را گوید: خدای عزوجل مُلک به تو خواهد دادن، ساخته باش. اردشیر بیدار شد و شاد گشت و نیرو گرفت بدان خواب.

اول کاری که بکرد آن بود که بنزدیک داراب جرد شهری بود نام آن «جوبانان»، و آنجا مَلِکی بود نام او « ماسبر».

اردشیر از داراب جرد تاختن برد و آن مَلِک را بکُشت و آن شهر بگرفت؛ و از آنجا تاختن کرد به شهری، نام وی « منو شهر»، و از آنجا به شهری شد نام وی «ارزیر»، و آن مَلِکان را بکشت و آن همه پادشاهی بگرفت.

مآخذ متأخر گواه آنست که اردشیر در آغاز لشکرکشی های خود تنها بدسته ای نسبتاً کوچک از اسواران استخر و سپاه اندک شخصی به نام «بونک» از اصفهان که بر بخشی در نزدیکی دارابگرد فرمانروا بود، تکیه داشت. سپاه اردشیر بارها از سوی مهرک و لشکریان فرمانروای کرمان که در همسایگی پارس بود شکسته شد.ولی طی چند سال اردشیر توانست سراسر پارس را یکی سازد و نیروهای پراکنده فرمانروایان کوچک پارس را همداستان کند و سپاه درخور توجهی برابر همسایگان پدید آورد.

همانگونه که بلعمی و دیگر مورخان آورده اند سرآغاز شکل گیری امپراتوری بزرگ ساسانیان از سرزمین دارابگرد آغاز شد و پس از طی چند سال نبرد پی در پی اردشیربابکان توانست بر همه نقاط ایران مسلط شود تا آنجا که قلمرو این امپراتوری قدرتمند در خارج از مرزهای ایران نیز گسترش یافت.

اردشیربابکان حدود سال ۲۲۶ میلادی رسماً بر تخت پادشاهی ایران نشست و سلسله ساسانیان را بنیان نهاد و پس از آن فرزندش، شاپور، امپراتور روم را در سرزمین اِدِسا شکست داد و تصویر این پیروزی ارزشمند پس از گذشت سالها همچنان در نقش شاپور داراب خودنمایی می کند.

از این رو و بواسطه آنکه دارابگرد نخستین پایگاه پیشرفت اردشیر بود نویسندگان متعددی این شهر را نخستین پایتخت سلسله ساسانیان و اولین محل تحصیل علوم و فنون نظامی وی دانسته اند.

***

توضیحات:۱- نام اَرگبَذ دارابگرد را  پیری، تیری، ثیری، بیری، پیروز و فیروز نیز آورده اند.۲-داراب از دوران پیشدادیان شکلی نظامی به خود می گیرد و امتداد این موضوع را می توان تا دوران اشکانیان و ظهور ساسانیان و پس از آن نیز مشاهده نمود. تاریخ نگاران، داراب را محلی برای آموزش علوم و فنون نظامی و شهری بر پایه علم و ادب دانسته اند که اندیشمندان فراوانی از آن برآمده اند.

 

منابع: تاریخنامه طبری،بلعمی،روشن/ایران در زمان ساسانیان،آرتورکریستن سن/شاهنشاهی ساسانیان،آرتورکریستن سن/فارسنامه ناصری،فسائی/تاریخ ابن خلدون،آیتی/معجم البلدان،یاقوت/تمدن ایران ساسانی،لوکونین/تاریخ حبیب السیر،خواند میر/تاریخ سیستان،وزیری/تاریخ کامل ایران،سرجان ملکم/نظام التواریخ،بیضاوی/نگین ملک داراب،مهاجر،سلیمی/دین در دوران ساسانی،دبیری نژاد.

کنسرت تابستانه همایون نیکخواهی در داراب

کنسرت همایون نیکخواهی در داراب

22 مردادماه 1395

لطفا از هنرمندان داراب حمایت کنید.....

این پست تا روز 23 مردادماه و در حمایت از این هنرمند پابرجا خواهد بود

 


طنز/اندراحوالات زیرساختی که آماده نیست!

داراب آنلاین؛ جلیل سلمان - به خوبی به یاد دارم که برخی از دوستان و سروران گرانقدرمان در جلسات متعدد و از پشت تریبون های اندیشه و نگاهشان بارها و بارها تأکید می فرمودند که «از ما انتقاد کنید» ، چرا از ما انتقاد نمی کنید... و ما بینابین فاعل بودن و نبودنمان معطل مانده بودیم.

این وضع همچنان ادامه داشت تا مجدداً همین دوستان و سروران گرانقدرمان مجدداً از پشت همان تریبونهای معروفشان فرمودند که «از ما انتقاد کنید» ، چرا از ما انتقاد نمی کنید.

کار به جایی رسید که همین عزیزان در جلسات خصوصی، عمومی، رسمی و غیر رسمی مرتباً فریاد می زدند که بابا جان، «از ما انتقاد کنید» ، چرا از ما انتقاد نمی کنید.ما از عمق وجودمان از شما درخواست می کنیم که از ما انتقاد کنید، اگر نکنید ما انتقادپذیر نمی شویم، امور اصلاح نمی شود و جامعه پیشرفت نمی کند، انتقاد کنید جانم، انتقاد چیز خوبیست.

هی گفتند و هی ما به روی خودمان نیاوردیم، هی سفارش دادند و هی ما نشنیده گرفتیم. آخر ما تا تهش را خوانده بودیم. قُدما فرموده اند اگر «الف» را بگویی باید تا «ی» بروی.این شد که فعل مربوطه را صرف نکردیم.

تا اینکه فشارها بیشتر شد و جمعی از اصحاب رسانه که دیدند ادامه این روند به صلاحِ امور نیست تصمیم به شور گرفتند و جلسه ای را ترتیب دادند تا ترتیبِ خودشان را بدهند.

در این جلسه افراد مختلفی حضور داشتند از جمله؛ مدیر پشتیبانی بررسی طرحِ «از ما انتقاد کنید» ، مدیر فنی بررسی طرحِ «از ما انتقاد کنید» ، مشاور و ناظرین طرح و اندیشمندان فراوانی که معلوم نیست از کانال کدام کولر وارد جلسه شده بودند.

دستور جلسه با تیترِ «از ما انتقاد کنید» قرائت شد و دوستان به آرامی و برای اصلاح امور وارد شور شدند. چه شوری!

یکی می گفت(انتقاد) بکنید، یکی دیگر معتقد بود در شرایط فعلی جواب نمی دهد، آن یکی اضافه می کرد بالاخره تکلیف را روشن کنید. جایتان خالی اوضاع شیر در شیری شده بود.هر کس یک کاسه ی چه کنم را دست گرفته بود و دور سرش می چرخید.

دعوا که بالا گرفت تصمیم بر این شد تا موافقانِ طرحِ «از ما انتقاد کنید» شمارش شوند. خوشبختانه تعداد موافقان و مخالفان برابر شد و همگی نفسی کشیدیم.درست در همان لحظه ای که می رفتیم تا این طرح را کلاً ملغی کنیم معلوم نیست مدیر همین سایت که الهی مثل دفعه قبل دست و پایش قلم شود با حرکات ریتمیک وارد جلسه شد و فریاد زد: من به این طرح رأی مثبت می دهم، من موافق طرح هستم... و شیرازه جلسه بدینگونه از هم گُسسته پُسسته شد و طرح به تصویب رسید.

چشمتان روز بد نبیند. هنوز چند ساعتی از اجرایِ طرحِ «از ما انتقاد کنید» نگذشته بود که طرح جدیدی به نامِ «زیرساخت ایجاد جَنبه در میان مسئولین» توسط همان دوستان و سروران گرانقدرمان کلید خورد. دلیلش را جویا شدیم مسئولین فرمودند: زیرساختِ «از ما انتقاد کنید» هنوز آماده نیست و یک قرن طول می کشد تا رؤسای برخی از ادارات «جَنبه» پیدا کنند تا شما بتوانید براحتی از آنها انتقاد کنید. بروید دنبال طرحِ «زیرساخت ایجاد جَنبه در میان مسئولین» که باعث اصلاح امور می شود....

بنابراین مجدداً اصحاب رسانه به شور نشستند تا این بار طرحِ  «زیرساخت ایجاد جَنبه در میان مسئولین» را کلید بزنند و اجرایی کنند.چون باعث اصلاح امور و پیشرفت شهرمان می شود.

این طرح نیز با حداکثر آرای حاضرین به تصویب رسید و ساعاتی پس از اعلام آن مجدداً متوقف شد. دلیلش را پرسیدیم فرمودند:  برای اجرای این طرح ابتدا باید طرحِ «زیرساخت بروز رسانی مدیران» انجام شود.روی هوا که نمی شود «جنبه» ایجاد کرد. هزینه و زمان فراوان می برد. بنابراین طرح جدید آغاز شد و هنوز ساعتی نگذشته بود که مجدداً اعلام کردند برخی از مدیران با طرح ما سازگاری ندارند و لازم است تزِ جدیدِ «سازگاری» به مرحله ی اجراء گذاشته شود و نام آنرا طرحِ «زیرساختِ سازگاریِ مسئولین با مدیرانِ وقت» گذاشتند و این طرح آغاز شد که بحمدالله زیر ساخت این طرح فی الحال آماده بود و تنور هم داغ بود و نان را چسباندند.

البته مقرر شد که این طرح در دو فاز عملیاتی شود. فاز اول شامل مدیرانی می شد که زیرساختشان با زیرساخت مدیران وقت همخوانی داشت.این فاز در همان ساعات اولیه مورد استقبال جمعی از پشت میزنشینان قرار گرفت و ذینفعانش مشخص شدند.اما فاز دوم طرح مسئولینی را در بر می گرفت که زیرساختشان با الگوی اجباری وقت همخوانی نداشت.

بنابراین تصمیم گرفتند که طرحِ « یا انعطاف پذیر باش یا منعطفت می کنیم» در دستور کار قرار گیرد. خدا را شکر کردیم که بالاخره تَر و خشک با هم سوختند و از میان این همه طرح بالاخره یکی هم مطابق میل مسئولان به نتیجه رسید اما چشمتان روز بد نبیند.ساعاتی پس از اعلام این طرح اعلام کردندکه این طرح متوقف شد.دلیلش را پرسیدیم فرمودند: چون برخی از مسئولین با ما همراه نیستند طرحِ جدیدی که از دیگر شهرها الگوبرداری شده و بسیار کم هزینه است انتخاب شده و بر همین اساس طرحِ جدیدِ «ایجاد زیرساخت تغییرات مدیریتی» را کلید زده ایم.به حق طرح شایسته ای است... از آنجا که زیرساخت این طرح بیش از اندازه لازم آماده بود بلافاصله و در یک چشم بهم زدن اجرایی شد.الحمدالله این طرح خیلی خوب انجام شد و صدای رسانه ها و برخی از مسئولین هم بجایی نرسید و طرحِ «ایجاد زیر ساخت تغییرات مدیریتی» به نرمی(بدون تکانهای شدید) و مطابق روشهای قبلی و بدون کمترین اصطکاک انجام شد.

همه اهالی رسانه هم خدا را شکر کردند که بالاخره شاه لوله و زیر ساخت های اصلی و اساسی اجرای طرحِ «از ما انتقاد کنید» به خوبی آماده شد و این طرح را با اشتیاقی وصف ناشدنی آغاز کردند.اما چشمتان روز بد نبیند هنوز ساعاتی از اجرای این طرح نگذشته بود که موبایل مدیر سایت به صدا در آمد و از پشت خط خبر دادند که این طرح بنا به دلایل اعلام شده قبلی نظیر؛  آماده نبودن زیر ساخت های جنبه و به روز رسانی و سازگاری مسئولین و تغییرات مدیریتی و غیره باید متوقف شود و طرح جدید، فنی، کارآمد و اثربخشِ «از ما انتقاد نکنید» را کلید بزنید چون این طرح کماکان برای اصلاح امور بهتر جواب می دهد و نیاز به صرف هزینه و وقت و ریخت و پاش ندارد.

مدیر سایت که معلوم نیست آن روز چه خورده بود و حالت تهوع داشت با گویش غلیظ دارابی در پاسخ به مدیر مربوطه  گفت: آقا زیر ساختش آماده نیس، والله بخدا زیر ساختش آماده نیس، نداریم، زیر ساخت نداریم... و در همین حال و به معنای واقعی کلمه همراه با کف فراوان در دهان مبارکش غش کرد و افتاد. کمی آب سرد روی صورتش ریختیم تا حالش کمی بهتر شد اما مرتباً زیر لب زمزمه می کرد: اصلاح خط مرزی زیر ساختش آماده نیس، اشتغال زیر ساختش آماده نیس، درمانگاه تأمین اجتماعی زیر ساختش آماده نیس، فرمانداری ویژه زیر ساختش آماده نیس، راه اندازی فرودگاه داراب زیر ساختش آماده نیس، زیر ساخت من آماده نیس، زیر ساخت آماده نیس...نیس...

و این ماجرا همچنان ادامه داشت تا اینکه یک منبع آگاه خبر داد که مدیر سایت به تیمارستان منتقل شده و در همانجا فوت کرده است. اما منبع خیلی موثق دیگری خبر داد که زیرساخت مُردنِش فراهم نبوده و او همچنان با کفِ دهانش گُلُمپَک درست می کند.

ساخت و تولید فیلم کوتاه طنز باعنوان “ازما گفتن …”دربخش فورگ


رسول امیری نویسنده و کارگردان این فیلم به عصرداراب  گفت: فیلم کوتاه و طنز “ازما گفتن ..  با مجوز و هماهنگی اداره ی فرهنگ وارشاد اسلامی داراب  با موضوع بحران آب در آینده توسط هنرمندان بخش فورگ ساخته می شود.

وی در خصوص عوامل این فیلم گفت: اولین پلان این فیلم درتاریخ یازدهم مرداد ۹۵به نویسندگی وکارگردانی رسول امیری وگروه فیلمبرداری به مدیریت علی بازیار و همکاری سعید بهزادی، اسکندر دارونه وعلی هنرمند ضبط گردید. امیری دلیل انتخاب سوژه بحران آب گفت:  خطر آب درآینده جدی ست چه بهتر که همزمان با تولید یک اثر هنری سوژه ی انتخابی هم جامعیت داشته باشد.

رسول امیری همچنین ازتعامل وهمکاری فرمانداری و مدیریت اداره فرهنگ وارشاد اسلامی داراب ابراز رضایت نمود و گفت:سعی ماهم براین است که درامورفرهنگی هنری واجتماعی  همکاری درمحیطی دوستانه متقابلا حفظ، تا نتایج مطلوبی در همه امور حاصل شود.

وی افزود تقریبا همه مسوولین محلی از بخشداری و شهرداری وشوراها پای کارهستند و ادارات آبفا شهری وروستایی، امورآب وبعضی ازنهادهای مرتبط اعلام همکاری کرده اند که انشااله پس ازموفقیت و اتمام فیلم ازهمه دست اندرکاران به نحوی تقدیر خواهدشد. فعلا دغدغه اصلی ما ساخت فیلم است که امیدوارم نقش آفرینی بچه ها، کمبود امکانات ضبط و احیانا نقص های فنی راجبران کند. فعلا با اعتماد به نفس هنرمندان دل به دریا زده ایم وتنها سرمایه ی ما امید  است.

وبلاگ چن ون نیز به سهم خود ضمن عرض خسته نباشید به عوامل فنی تولید این فیلم برای همه این عزیزان آرزوی سلامتی و موفقیت می نماید.