چِنُ وِن

تاریخ و فرهنگ

چِنُ وِن

تاریخ و فرهنگ

داراب در دوران شاه اشرف

بدون شک تاریخ این سرزمین همواره وقایعی را تجربه نموده است که گاه شیرین و گاه تلخ بوده اند اما درس گرفتن از آنچه بر ما گذشته است می تواند راه روشن فرداهایمان باشد.باید تلخی هایش را به کناری نهاده و فقط شیرینی مطالعه آنها را به کام خود و دیگران هدیه نماییم تا عبرتی گرفته و از آنها بگذریم.
مردم شهرستان داراب در طول سالیان گذشته وقایعی را تجربه نموده اند که حاصل کشمکش ها و قدرت طلبی های دیگران بوده است هر چند که خود کمتر بر آن دخیل بوده اما کسانی هم بوده اند که در جای جای این سرزمین و بواسطه حضور و یا عبورشان از این شهرِ تاریخی نامش را برای همیشه جاودانه کرده اند.
سیطره اشرفِ افغان]شاه اشرف[ و خونریزی ها و قتل عام مردم ایران توسط وی و اطرافیانش آنقدر عظیم و  بزرگ است که پرداختن به جزء جزء آن زمان فراوان و تخصص وافی و کافی می خواهد اما به دلیل گره خوردن نام یکی از مبارزان آن دوران با نام شهر داراب مختصری از شرح وقایع آن روزگار تلخ را تقدیم علاقمندان به تاریخ می نماییم.
کلیه مدارک و مستندات موجود در این نوشته ها بر اساس دو کتاب تاریخی «مجمع التواریخ» اثر «محمد خلیل مرعشی صفوی» و دیگری کتاب « اشرف افغان بر تختگاه اصفهان» تألیف «دکتر ویلم فلور» می باشد که «دکتر ابوالقاسم سری» آنرا ترجمه نموده است و دلیل انتخاب این دوکتاب قطعاً یکی به دلیل مستند بودن نوشته های روزنامه شرکت «واک» در کتاب « اشرف افغان بر تختگاه اصفهان » است و دیگری به این علت که ناشر کتاب «مجمع التواریخ» معتقد است که مؤلف آن یعنی «میرزا محمد خلیل مرعشی صفوی» در نوشتن حوادث آن دوران و شرح وقایع راجع به «سید احمد شاه مرعشی» دقت نموده است.
دکتر ابوالقاسم سری در بخش یادداشت مترجم می نویسد:
"کتاب«اشرف افغان بر تختگاه اصفهان» دنباله کتاب «برافتادن صفویان و برآمدن محمود افغان» است، شرح رویدادهای مهم زمان سلطه اشرف را از دیدگاه نویسندگان هند خاوری که در مطاوی کتاب اختصاراً واک voc نامیده می شود، در بردارد.
در این شرکت روزنامه ای بوده است که در آن وقایع مهم روزانه ئی که بیشتر به اوضاع سیاسی کشور ایران مربوط بوده است، ثبت می شده است.معلوم نیست چند تن به این کار ارزنده مشغول بوده اند.
جنون قدرت محمود و شهوت اشرف                 پی چپاول اموال و قتل عام گذشت
نماند از این دو ستمکاره هیچ جز نفرت                 زمان این دو ستمگر چو باد سام گذشت"1
دکتر ویلم فلور در وقایع سال های 1725 تا 1727 میلادی که مربوط به قیام و سقوط سید احمد خان پادشاه کرمان است شرح درگیرها و جنگهای وی را آورده و ما به اختصار آنرا ذکر می نماییم:
"در شبانگاه 7/8/1722 میلادی یا 22 شعبان، میرزا سید احمد مرعشی همراه با طهماسب میرزا]شاهزاده[ خط محاصره اصفهان را شکافته گریختند]اصفهان آن زمان در محاصره افغان ها بوده است[.عیاشی و هرزگی طهماسب میرزا و علاقه نداشتنش به امور کشور و بی توجهیش به اندرزهای سید احمد، موجب شد که این مرد از شاهزاده گسسته و خود قیامی را علیه افغان ها سازمان دهد.وی به ابرقوه رفته فرمانی را از سوی طهماسب میرزا خطاب به خودش جعل کرد که به موجب آن از سوی شاهزاده به مقام سپاه سالاری فارس و لقب «خان» مفتخر شده بود".2
مردم فارس نیز بدین واسطه به زیر بیرق سید احمد خان گرد آمدند.به دلیل اینکه وی نگران حملات تلافی جویانه افغان ها بود به سمت جنوب حرکت می نماید و در اوایل سال 1137 هجری–پایان سال 1724 میلادی-به جهرم می رسد.حاکم محل، عبدالغنی بیگ که سازمان مقاومت علیه افغان ها تشکیل داده بود به وی می پیوندد.حاکم افغانی شیراز 900 تن را برای بیرون راندن سید احمد خان از جهرم می فرستد اما محاصره شش ماه بطول می انجامد و محاصره به دلیل مقاومت مدافعان شهر نا کام می ماند.
سید احمد خان پس از پشت سرگذاشتن محاصره جهرم برادرش را از راه کرمان به لار می فرستد و خود در پی وی بدانجا روان می شود.بعلت مضایقه برخی اهالی لار برای تهیه غله و سیورسات لشکر، محمد شریف بیگ سردار لشکر تهیه سیورسات در این راه کشته می شود و چون خبر به سید احمدخان می رسد برای تسخیر قلعه مستحکمِ قریه کرمستج اقدام و بیشتر ایشان را به قتل می رساند.در این بین خبر می رسد که منهیان خبر می دهند که شاه وردیخان بجمیع سرکردگانی که همراه شمایند نوشته است که عندالفرضه شما را بکشند و یا دستگیر نمایند.بعد از تفحص، موضوع بصحت پیوست که از میانه آن جماعت هادی بیگ مین باشی که سردار هزار سوار بود متعهد این کار شده و وی را در داراب گرفته و بقولی بلافاصله گردن زد و در کمال غفلت و بیخبری شاهوردیخان را که به داراب آمده بود تا از طرف شاه طهماسب سید احمد را مجبور به تسلیم نماید دستگیر و پس از مدتی رها نمود.3
در آوریل سال 1725 میلادی اشرف خان بجای پسر عمویش محمود بر تخت می نشیند و سید احمد خان در رمضان سال 1127 هجری-ژوئن سال 1725 میلادی-از جهرم بیرون می آید و در شهرهایی همچون داراب، نیریز و اصطهبانات، فسا و خفر سپاهی حدود 6000 نفر گرد می آورد.4
]در مجمع التواریخ آمده است که در سال 1137 هجری محمود که پادشاه افاغنه بود بعد از قتل شاهزاده های صفوی جنونی بر او طاری و عارض شده بر دست ابن عم خود اشرف بقتل رسیده است [.5
«ویلم فلور» می نویسد:
"در 30سپتامبر 1726 یک شاطر انگلیس از داراب خبر آورد که سید احمدخان پس از شکست، نیروهای کمکی از کرمان دریافت داشته است.پیش از این نیز در ناحیه داراب دو تا سه هزار مرد جنگی کرده چنانکه اینک شش تا هفت هزار سپاهی دارد و با پشت گرمی ایشان باز آهنگ تسخیر دارد." 6
پس از درگیریهای فراوان در شیراز و شکست ناگهانی از زبر دست خان، سید احمدخان با تنی از جنگجویانش از معرکه می گریزد و به داراب می آید.
حضور سید احمد خان در یکی از قلعه های داراب در هر دو کتاب تأیید شده است اما در کتاب «اشرف افغان بر تختگاه اصفهان» نام قلعه«خسناباد» 7 و در کتاب مجمع التواریخ  نام آنرا «حسن آباد داراب» 8 نوشته اند.
" در 9 سپتامبر 1728 هلندیان گزارش دادند که نامه های رسیده از اصفهان متضمن خبرهای زیر است: سید احمدخان با فعالیتهائی که در ولایت خود در قلعه داراب انجام داده به مثابه خاری در پهلوی افغانان بوده است.افغانان توانسته اند او را در قلعه نگهداشته و محاصره اش را آغاز کنند.سید گهگاهی با حملاتی سخت محاصره را برای تهیه آذوقه درهم شکسته است.
اما نامه ای که برای درخواست کمک به جهرم فرستاده در میان راه به چنگ افغانان افتاده و اینان در زمان به سوی قلعه داراب حرکت می کنند." 9
مؤلف مجمع التواریخ در این خصوص می نویسد:
"چون قلعه حسن آباد داراب از مدتی در تصرف متعلقان سید احمدشاه بود و قدری از اسباب کارخانجات او نیز در آنجا بود بآنجا وارد گردید. چون این خبر باصفهان و شیراز و لار رسید از اصفهان تمورخان کُرد و از شیراز محمدخان بلوچ و از لار حاکم لار با قریب ده دوازده هزار سوار و پیاده بیشمار وارد داراب گردیدند.و او]سید احمد خان[ در قلعه حسن آباد محصور گردید و مدت هشت نه ماه محصور بود." 10 
-شرح دستگیری سید احمدخان مرعشی در قلعه حسن آباد داراب
پس از آنکه سیداحمدخان و مدافعانش در قلعه حسن آباد داراب محاصره می شوند بعلت طولانی شدن زمان محاصره گرسنگی بر آنان عارض می شود.
«ویلم فلور» در این خصوص می نویسد:
"مدافعان قلعه]حسن آباد[ در گرسنگی میمانند و بنابراین سید احمدخان با برادرزاده خود و ناظر بیوتاتش آقا رضا مشورت کرده بر آن می شوند که نقبی حفر کنند و از فاضلابی که سابقاً باز شده است استفاده کرده خود را به پشت خطوط محاصره کنندگان برسانند، اما آقا رضا خیانت نموده نقشه کار را به افغانان می دهد." 11
البته ذکر این نکته ضروری است که نوشته های این کتاب با کتاب مجمع التواریخ کمی در اینجا اختلاف دارد.
«ویلم فلور» در این خصوص نوشته است که:" آقا رضا و پسر عموی سید احمد خان از نقب بیرون می آیند و در زمان دستگیر می شوند"12 اما مؤلف «مجمع التواریخ» نوشته است که: "چون برادر او]سید احمدخان[ از نقب مذکور بیرون آمد افاغنه که در کمین بودند برادر او را با همراهیان گرفته محبوس نمودند." 13 هر چند که در بیان زمان وقوع حوادث نیز بین دو کتاب اختلافاتی فاحش وجود دارد.
بهر روی «ویلم فلور» ادامه می دهد:" سیّد با شنیدن این خبر بَران می شود که نقب را پر کرده به قلعه بازگردد لکن چون به او قول می دهند که می تواند بر حسب شأن و مقام خود آزادانه نزد اشرف شاه برود به تسلیم گردن می نهد.اما به محض تسلیم شدن او را با زنجیر بسته همانروز بعداز ظهر به شیراز آورده و از آنجا به اصفهان می برند و بی آنکه با شاه اشرف روبرو شود سر از تنش جدا می سازند."
آقا رضای خائن نیز مورد شکنجه قرار می گیرد و به قتل می رسد و برادرزاده سید احمدخان را به محمد امین خان اعتمادالدوله می سپارند.روایت اصفهان در خصوص سرانجام سیّد این است که در 28 اوت 1728 میلادی افغانان سر از تنش جدا ساخته اند. 14
مؤلف «مجمع التواریخ» محل گردن زدن سید احمد خان و برادر کوچکش را کنار زاینده رود در پشت پل جوئی ذکر نموده و زمان آنرا سال 1140 هجری نوشته است.15
و بدین ترتیب برگ دیگری از تاریخ این سرزمین این چنین ورق می خورد اما امان از دل مردم داراب که تاریخشان همواره با تاریخ این سرزمین بزرگ عجین بوده است.
*
توضیحات:
1-اشرف افغان در تختگاه اصفهان-ویلم فلور-دکتر ابوالقاسم سری-چاپ اول-سازمان چاپ خواجه-بهار1367-صفحات 4 تا11
2-همان-ص35
3-مجمع التواریخ-میرزا محمد خلیل مرعشی صفوی-عباس اقبال آشتیانی-دیماه1362-صفحات 67 و 68
4-اشرف افغان در تختگاه اصفهان-ص 36
5-مجمع التواریخ-ص 66
6-اشرف افغان در تختگاه اصفهان-ص 47
7-همان-ص 91
8-مجمع التواریخ-ص 78
9-اشرف افغان در تختگاه اصفهان-ص91
10-مجمع التواریخ-ص 78
11-اشرف افغان در تختگاه اصفهان-ص 91
12-همان-ص91
13- مجمع التواریخ-ص 79
14-اشرف افغان در تختگاه اصفهان-صفحات 91 و 92
15-مجمع التواریخ-ص 80



استخراج، تایپ و ارائه از: جلیل سلمان-11/5/1393

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد